English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shadow ball U تمرین گوی اندازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadow U سایه
shadow U فل
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U پنهان کردن
shadow U هواپیمای یدک کش
shadow U چسبیدن به حریف
shadow U شدو سایه
shadow U بحریف خیالی مشت زدن
shadow U شبح سایه
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
To cast a shadow . U سایه انداختن
drop shadow U سایه برجسته
shadow printing U چاپ سایهای
shadow price U قیمت سایهای
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shadow mask U صفحه مشبک
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U شبه حافظه
To cast a shadow. U سایه انداختن
half shadow U نیم سایه
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
thermal shadow U سایههای حرارتی
five-o'clock shadow U ته ریش
shadow zone U منطقه کور عمق اب
shadow ROM U حافظه مجازی فقط خواندنی
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
eye-shadow U سایهی چشم
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow page U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow RAM U روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow play U نمایش ارواح
shadow play U نمایش سایه ها
shadow tuning indicator U میزان نمای سایهای
Catch not at the shadow and lase the substance. <proverb> U به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
ball U گوی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
on the ball <idiom> U باهوش
ball U کانون [کاموا]
ball U توپ
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U ساچمه توپ
to a. the ball U توپ رانشان دادن
ball U گلوله توپ
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U رقص
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
ball U ایام خوش
ball U گلوله کردن
ball U گرهک
into a ball U نخ راگلوله کنید
ball U بیضه
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U اماده انداختن
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball U مجلس رقص
ball U بال [رقص]
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball U ساچمه
ball U گلوله
ball U بقچه [کاموا ]
ball game U ورزش یا بازی با توپ
ball game U مسابقه
volley ball U والیبال
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
ball game U هماورد
ball game U شرایط وضعیت
ball game U گوبازی
ball games U شرایط وضعیت
ball games U هماورد
ball games U مسابقه
ball games U گوبازی
ball games U ورزش یا بازی با توپ
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
wash ball U صابون دستشویی
to play ball U توپ بازی کردن
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball U پرتاب بی حالت
snow ball U گلوله برف
snow ball U با گلوله برف زدن
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball U پاس عرضی
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to kick a ball U توپ زدن
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U زدن
to open the ball U اول رقصیدن
to open the ball U پیش قدم شدن
track ball U گوی نشان
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
ball pens U خودکار ها
lead ball U کلاهکتوپی
ivory ball U توپعاجی
hockey ball U توپهاکی
green ball U توپسبز
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
brown ball U توپقهوهای
bowling ball U توپبولینگ
blue ball U توپآبی
black ball U توپسیاه
ball winder U نخپیچ
ball stand U محلتوقفتوپ
ball peen U توپکنوکچکش
ball of clay U توپبرایساختسفال
pink ball U توپصورتی
red ball U توپقرمز
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
ball pens U روان نویس ها
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
tennis ball U توپتنیس
squash ball U توپاسکوآش
rugby ball U توپلاستیکی
ball assembly U توپمجمع
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball test U ازمون ساچمهای
banana ball U برش بیش از حد گوی
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
earth ball U دنبلان
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball U شیرینی چس فیل
canon ball U گلوله توپ
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball U محبوب همه
basket ball U یکجورتوپ بازی
ball hawking U دفاع خوب
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U بلبرینگ
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com