Perdic | separate battalion | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 46 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	separate battalion U	گردان مستقل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	battalion U	گردان
	battalion U	نیروهای ارتشی
	battalion commander U	فرمانده گردان
	engineer battalion U	گردان مهندس
	engineer battalion U	گردان مهندسی
	artillery battalion U	گردان توپخانه
	battalion landing team U	تیم پیاده شونده گردانی
	battalion landing team U	تیم ساحلی گردان
	separate U	استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
	separate U	جدا ازهم
	separate U	تقسیم کردن
	separate U	تفکیک کردن
	keep these separate from those. U	اینها را از آنها جدا نگاهدار
	separate U	حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
	separate U	مفارقت دوری
	separate U	تجزیه
	separate U	جدایی تفکیک
	separate U	جدا
	separate U	سوا
	separate U	جداگانه
	separate U	علیحده اختصاصی
	separate U	جدا کردن
	separate U	سواکردن
	separate U	متارکه انفصال
	separate U	مستقل
	separate U	یکان مستقل
	separate U	سواکردن تجزیه کردن
	separate U	مجزا کردن
	separate U	جدا شدن
	separate U	مجزا جدا جدا کردن
	That is a separate question. U	این یک موضوع جدایی است.
	separate sewer U	شبکه مجزا
	separate opinion U	رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
	separate opinion U	رای جداگانه
	separate maintenance U	نفقه زنی که جدا از شوهرزندگی میکند
	separate loading U	مهمات مجزا
	separate ammunition U	مهمات مجزا
	separate battery U	اتشبار مستقل
	separate brigade U	تیپ مستقل
	That is a separate question. U	این جدا از موضوع بحث ما است.
	separate company U	گروهان مستقل
	separate estate U	اموال شخصی زن
	separate loading U	مجزا پرشونده
	separate the good ones from the bad ones. U	خوبها رااز بدها جداکردن
	Cut the cake into three separate parts. U	کیک را به سه قسمت جدا ببرید

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy