English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secure encryption payment protocol U سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
file transfer protocol U پروتکل انتقال فایل
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
hypertext U مافوق متن
hypertext U سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه
hypertext U به صفحه جددی می روند
protocol U پیش نویس سند
protocol U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol U پیوند نامه
protocol U قرارداد
protocol U اداب ورسوم
protocol U تشریفات
protocol U صورت جلسه کنفرانس
protocol U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol U پیش نویس معاهده
protocol U پروتکل
protocol U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol U سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol U صورت جلسه ازمایش
protocol U مقاوله نامه نوشتن
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
communications protocol U پروتکل ارتباطات
communications protocol U پروتکل مخابراتی
additional protocol U مقاوله نامه اضافی یا تکلمه
protocol of signature U protocol
chief of protocol U رئیس تشریفات
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
communication protocol U پروتکل ارتباطی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
secure U تامین شده
it is secure U محکم است
it is secure U عیب نمیکند
secure U به دست اوردن امن
secure U تامین کردن هدف
secure U به دست اوردن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure U محکم نگهداشتن
secure U محفوظ
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
secure U مطمئن تامین کردن
secure U ایمن
secure U بی خطر
secure U مطمئن استوار
secure U محکم
secure U درامان تامین
secure U حفظ کردن
secure U محفوظ داشتن
secure U تامین کردن
secure U امن
character oriented protocol U پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Microcom Networking Protocol U سیستم تشخیص و تصحیح خطا سافت Microcom Inc که در مودم ها و نرم افزار ارتباطی به کار می رود
i have a secure grasp of it U محکم دارمش
secure kernel U هسته امن
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
secure system U سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
secure of victory U مطمئن به پیروزی
to feel secure U مطمئن شدن
to feel secure U مطمئن بودن
secure arguments U دلائل متین یامحمکم
i have a secure grasp of it U محکم
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
Chief of protocol. Master of ceremonies. U رئیس تشریفات
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
In a secure ( safe ) place. U درمحل محکم وامنی
secure sockets layer U پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند
secure transaction technology U سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
k , transfer U ضریب کای برد
k , transfer U ضریب تصحیح برد توپ
transfer U واگذاری
transfer U ورابری
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer U واگذاری نقل
transfer U سند انتقال یا واگذاری
transfer U واگذار کردن
transfer U حواله
transfer U احاله
transfer U پهلو- رفت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U ورابردن
transfer U انتقال دادن
transfer U منتقل کردن
transfer U انتقال
transfer U واگذاری تحویل
transfer U نقل
transfer U سند انتقال انتقالی
transfer U تغییر سمت دادن لوله
transfer U بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer U زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer U تغییر دستور یا کنترل
transfer U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer U تغییر دستورات یا کنترل
transfer port U دریچهانتقال
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer instruction U دستور العمل انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer income U درامد انتقالی
transfer scale U پایهانتقال
transfer case U جعبه انتقال نیرو
transfer case U دیفرانسیل
transfer check U مقابله
transfer equipment U تجهیزات
transfer check U انتقال
transfer earnings U درامدهای انتقالی
transfer function U تابع انتقال
transfer functions U توابع انتقالی
transfer medium U رسانه انتقال
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer line U خط انتقال
transfer molding U قالب ریزی انتقالی
transfer molding U ریخته گری انتقالی
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer rate U نرخ انتقال
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer payments U پرداختهای انتقالی
transfer of obligation U حواله مدنی
transfer of portfolio U انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer of training U انتقال اموزش
transfer operation U عمل انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transfer mold U قالب گیری انتقالی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer canal U کانالانتقال
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer time U مدت انتقال
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer time U زمان انتقال
transfer table U میز انتقال
transfer switch U کلید انتقال
transfer station U محل اعزام افراد
transfer station U محل انتقال افراد
transfer resistor U ترانزیستور
transfer reaction U واکنش انتقالی
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
conditional transfer U انتقال شرطی
heat transfer U انتقال گرما
heat transfer U انتقال حرارت
file transfer U انتقال فایل
power transfer U انتقال انرژی
energy transfer U انتقال انرژی
credit transfer U انتقال اعتبار
deed of transfer U سند انتقال
deed of transfer U انتقال نامه
data transfer U انتقال داده ها
collect transfer U بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
third person of a transfer U محال علیه
transfer address U ادرس انتقال
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
positive transfer U انتقال مثبت
credit transfer U پرداخت ازطریق انتقال
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
negative transfer U انتقال منفی
transfer characteristic U مشخصه متقابل
block transfer U انتقال کندهای
block transfer U انتقال بلوک
current transfer ratio U نسبت انتقال جریان
courier transfer station U مرکزارسال پیک ارتشی
courier transfer station U ایستگاه تعویض پیک
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
fuel transfer pipe U لولهانتقالسوخت
passenger transfer vehicle U وسلهجابجاییمسافرین
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
charge transfer compounds U ترکیبات انتقال بار
bit transfer rate U نرخ ارسال بیت
data transfer operations U عملیات انتقال داده
data transfer rate U سرعت انتقال داده ها
materials transfer notes U دستورانتقال مواد
materials transfer notes U برگه انتقال مواد
image transfer constant U ثابت انتقال تصویر
heat transfer coefficient U ضریب انتقال گرما
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
data transfer rate U نرخ ارسال داده
data transfer rate U میزان ارسال داده
data transfer rate U میزان انتقال داده
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
electron transfer mechanism U مکانیسم انتقال الکترون
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com