Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
season ticket
U
بلیط فصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
season
U
فصل
off season
U
خارج از فصل
off season
U
ارزان تر از معمول
for a season
U
تا یک مدتی
off season
U
در دوران کم کاری
off season
U
وابسته به این دوران
off season
U
در دوران کسادی
in season and out of season
U
در همه وقت
in season
U
بموقع
when in season
U
غذای فصل
in season
U
بهنگام
out of season
U
نابهنگام
out of season
U
بیموقع
the a season
U
فعل اینده
season
U
فرصت
season
U
هنگام
season
U
دوران چاشنی زدن
season
U
ادویه زدن معتدل کردن
season
U
خودادن
season
U
فصل مسابقه ها
season
U
فصل ازادشکار یا ماهیگیری
season
U
خشک کردن
the a season
U
موسم اینده
the ticket
U
کار شایسته
the ticket
U
کار صحیح
ticket
U
بلیط
ticket
U
ورقه
ticket
U
اگهی
ticket
U
بلیت
ticket
U
برچسب برچسب زدن به
ticket
U
بلیط منتشرکردن
ticket
U
بلیط دار کردن
ticket
U
صورت نامزدهای حزبی
to be in season
[in heat]
U
حشری بودن
[جانورشناسی]
to be in season
[in heat]
U
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
growing season
U
فصلرشدونمو
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
low season
U
فصلجذبتوریست
high season
U
فصلتوریست
festive season
U
جشنکریسمس
the rainy season
U
بارندگی
the rainy season
U
موسم
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
neap season
U
فصل کمترین جزر و مد
night season
U
هنگام شب
night season
U
شب هنگام
season cracking
U
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
open season
U
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
season tickets
U
بلیط فصلی
ticket counter
U
جایگاهبلیط
commutation ticket
U
بلیط با تخفیف
parking ticket
U
جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
split ticket
<idiom>
U
انتخاب افراد سیاسی برای رای
ticket office
U
باجه بلیت فروشی
return ticket
U
بلیط دوسره
admittance ticket
U
بلیطورودی
big ticket
U
گران قیمت
return ticket
U
بلیط رفت و برگشت
ticket office
U
باجه فروش بلیت
A ticket to Bath, please.
لطفا یک بلیت به شهر باته.
big ticket
U
با ارزش
Where is the ticket office?
U
باجه بلیت فروشی کجاست؟
ticket control
U
کنترلبلیط
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
meal ticket
U
بلیط غذا
straight ticket
U
اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
trip ticket
U
بلیط مسافرت
ticket punch
U
بلیت سوراخ کن
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office
U
باجه
ticket office
U
محل فروش بلیت
meal ticket
U
کوپن غذا
ticket collector
U
بلیطجمعکن
outside ticket pocket
U
جیبکوچکبیرونی
second class ticket
U
بلیت درجه دوم
show him your ticket
U
بلیط خودرا باو نشان دهید
show your ticket to him
U
بلیط خودراباونشان دهید
meal ticket
U
وسیلهی امرار معاش
meal ticket
U
راه کار و کاسبی
meal ticket
U
ممر درآمد
Every thing is good in its season.
<proverb>
U
که هر چیزى به جاى خویش نیکوست.
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
ticket collector's booth
U
باجهتحویلبلیط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com