English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
search string U رشته جستجو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
string course U هره
string along <idiom> U فریفتن
string out <idiom> U کش دادن چیزی
to string up U دارزدن
to string up U به هیجان اوردن
to string up somebody U بدار آویختن کسی
to string up somebody U کسی را دار زدن
string U رشته کردن
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string U فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
inner string U زهداخلی
G-string U پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
G-string U لنگ باریک
string course U رخبام
string course U قطاربندی
string along U وفق داشتن معوق گذاردن
string along U موافق بودن
second string U بازیگر ذخیره
first string U درجه یک
first string U منظم
first string U دائمی
to string up U خفه کردن
to string up U اماده کردن
to string up U کوک کردن
string U رشته خالی
string U رشتهای که فقط حاوی اعداد است
string U برچسب مشخصات یک رشته
string U چسبناک دراز
string U زهی
string U ریشهای
string U نخ مانند
string U : ریش ریش
string U نخ ریسمان
string U کشیدن
string U زه انداختن به
string U رشته کردن نخ کردن
string U قطار
string U رشته
string U سیم
string U ردیف سلسله
string U به نخ کشیدن
string U : زه
string U تعداد حروف یک رشته
string U متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string U زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string U بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string U اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string U عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string U یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string U زه دارکردن
string U بصف کردن
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
string U سری پیام یک سری گلوله
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
follow the string U وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
shot string U ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
string bass U ویولون سل بم
string arm U بازوی زه کش
string band U دسته موزیک سازهای سیمی
null string U رشته تهی
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
character string U رشته دخشهای
draw string U بند لیفه
string hand U دستی که زه را می کشد
empty string U رشته خالی
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
navel string U بند ناف
null string U رشته پوچ
character string U رشته کاراکتری
string bass U کنترباس
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string variable U متغیر رشته
string walking U تمرین تیراندازی با تیر وکمان
stup string U رشته تنظیم
symbolic string U رشته علائم
the look end of a string U ان سر نخ که باز و ازاد است
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
to harp on one string U پاتوی یک کفش کردن
string's heddle U نخ کجی
casing first string U عایقاولینطناب
outer string U زهبیرونی
string tie U کراوات باریک
string picture U روزنه کمان
string operation U عملکردرشتهای
string dampener U صداگیر
string silencer U صداگیر
string file U پرونده رشتهای
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
string formula U فرمول رشتهای
string handling U بکارگیری رشته
string length U طول رشته
string manipulation U دستکاری رشته
string manipulation U دستکاری رشتهای
string operation U عملیات رشتهای
string's heddle U ورد
shoe string U بند کفش
bit string U رشته بیتی
bit string U رشته ذرهای
string beans U انواع لوبیا سبز
string bean U انواع لوبیا سبز
alphabetic string U رشته الفبائی
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
cut-string stairs U بغل بند باز
suspension insulator string U عایقسیمهایمتراکم
string processing languages U زبانهای پردازش رشته
bow string truss U خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
to search out U پیدا کردن
search U مراقبت کردن از زمین
search U بررسی وشناسایی زمین
search U جستجو
search U تجسس
search U تلاش
search U تکاپو بازرسی
the search of U جستجوی چیزی
search U بازرسی کردن
search U گشتن
search U کاوش
to search for anything U چیزیراجستجو کردن
search U جستجوکردن
to search for anything U پی چیزی گشتن
search U کاوش کردن زمین
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U جستجویی که هر عنصریت
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search U جستجو برای یک موضوع داده
search U جستجو کردن
search U تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search U تجسس کردن
search U درو در عمق با اتش
search U شناسایی کردن
search U تفتیش
to search after U کاوش کردن
in search of U بجستجوی
in search of U در جستجوی
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
search U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
to search U جستجو کردن
to search after U بازرسی کردن
to search after U جستجو کردن
to search after U تحقیق کردن
search me <idiom> U نمی دونم ،ازکجا بدونم
to search after U زیر و رو کردن
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
right of search U حق جستجو
to search U گشتن [جستجو کردن]
search result U نتیجه جستجو
search radar U رادار تجسسی
search results U نتایج جستجو
search parties U گروه پیگرد
search warrants U حکم تفتیش
search warrants U اجازه تفتیش
search warrants U حکم بازرسی و ورود
search parties U دستهی جستار گرد
search results U نتیجه های جستجو
body search U بازرسیبدنی
To search ones conscience . U کلاه خود را قا ضی کردن
search warrant U اجازه تفتیش
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search warrant U حکم تفتیش
search warrants U حکم تفتیش منزل
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search party U دستهی جستار گرد
search party U گروه پیگرد
search warrant U حکم تفتیش منزل
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
chaining search U جستجوی زنجیرهای
backward search U جستجوی پسرو
global search U جستجوی سراسری
area search U جستجوی ناحیهای
intercepting search U کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
area search U جستجوی دامنهای
linear search U جستجوی خطی
area search U جستجوی ناحیه
multifile search U جستجوی چند پروندهای
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search U کاوش منطقه
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
fibonacci search U جستجوی فیبوناچی
blind search U جیستجوی بی نتیجه
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
dichotomizing search U جستجوی دورستهای
dichotomizing search U روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search U جستجوی دو حالته
dichotomizing search U جستجوی دوقسمتی
disjunctive search U جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
binary search U جستجوی دودوئی
exhaustive search U جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil U پیچک کاشف
fibonacci search U جستجو فیبو ناجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com