English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scrap heap U انبار کالای قراضه
scrap-heap U انبار کالای قراضه
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
heap U انبوه
heap U درخت دودویی
heap U پشته
heap U کپه
heap U جمعیت
heap U انبوه گروه
heap U توده
heap U فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heap U کومه
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap U مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap U توده کردن پرکردن
application heap U حافظه پایه
hoo heap U هوهاپ
hoo heap U کنترل نفس
slag heap U تپهوسایلوموادیککارخانه
heap sort U sort tree
heap of sand U توده ماسه
application heap U پشته کاربردی
scrap U افتادههای اهن اسقاط اهن
scrap U تراشیدن
scrap U خرده اوراق کردن
scrap value U ارزش اسقاطی
scrap U دورانداختن
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U تکه
scrap U پاره
scrap U قراضه
scrap U اوراق دورانداختن
scrap U ته مانده
scrap U ماشین الات اوراق
scrap U اشغال
scrap U جنگ
scrap U نزاع اوراق کردن
scrap U ضایعات
scrap U قراضه اهن
scrap iron U اهن پاره
scrap iron U اهن قراضه
scrap book U مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
not a scrap is left U ذرهای باقی نمانده است
It is only a scrap of paper . U یک تیکه ورق پاره است
counter-scrap U دیوار
cast iron scrap U اهن قراضه
grey iron scrap U قراضه اهن خاکستری
pig iron scrap process U فرایند قراضه اهن خام
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U خط مشی روش
policy U رویه
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U خط مشی
policy U مصلحت اندیشی
policy U کاردانی
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U خط مشی سیاستمداری
policy U اداره یاحکومت کردن
policy U مسلک سیاست
policy U تدبیر
policy U بیمه نامه
policy U سیاست
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers U سیاست گذاران
policy objectives U اهداف سیاستی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy objectives U اهداف موردنظر
policy of contianment U سیاست تحدیدی
outward looking policy U سیاست برون نگر
policy implication U کابرد سیاستی
policy holder U دارنده بیمه نامه
ostrich policy U سیاست خود فریبی
ostrich policy U رویه کبک
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
policy book U پرونده خط مشیها
policy book U کتاب روشها
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder U دارنده بیمه
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma U معمای سیاستی
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options U انتخابهای سیاستی
to u. a policy of insurance U سند بیمه
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy U سیاست دستمزد
wagering policy U بیمه قماری
endowment policy U بیمهی عمر
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
time policy U بیمه نامه مدت دار
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
policy options U انتخابهای مورد نظر
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
public policy U سیاست عمومی
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
social policy U سیاست اجتماعی
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy U سیاست تثبیت
stop go policy U توسعه
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy U سیاست مالیاتی
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
policy making U سیاست گذاری
commercial policy U سیاست بازرگانی
blanket policy U بیمه نامه کلی
development policy U سیاست توسعه
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy U سیاست انبساطی
financial policy U سیاست مالی
budgetary policy U سیاست بودجهای
blanket policy U بیمه نامه جامع
policy-making U سیاست گذاری
insurance policy U قرارداد بیمه
insurance policy U بیمه نامه
insurance policy U سند بیمه
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
fiscal policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
monetary policy U سیاست پولی
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
mixed policy U بیمه نامه مختلط
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
income policy U سیاست درامدی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
floating policy U بیمه نامه متغیر
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
national policy U سیاست ملی
foreign policy U سیاست خارجی
open policy U بیمه نامه باز
health policy U سیاست بهداشتی
national policy U خط مشی ملی
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
anti development policy U سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
open door policy U سیاست درهای باز
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
anti inflationary policy U ضد تورمی
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
insured, policy holder U بیمه شده
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
easy money policy U سیاست گشایش پول
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
the open door policy U سیاست دروازههای باز
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com