Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
schedule of targets
U
برنامه اماجها
schedule of targets
U
برنامه هدفها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
targets
U
سپر
targets
U
اماج
targets
U
هدف مشخص
targets
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
U
نشان
targets
U
هدف
targets
U
نشانگاه
targets
U
نقطه برداشت یا قرائت
targets
U
تخته هدف
targets
U
سیبل
targets
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
U
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
حد و مرز
targets
U
سینه حریف
targets
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targets
U
گل
targets
U
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
targets
U
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
targets
U
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targets
U
هدف گیری کردن
targets
U
تیر نشانه
plan targets
U
اهداف برنامه
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
program of targets
U
برنامه هدفها
program of targets
U
برنامه اماجها
surface targets
U
هدفهای سطحی
surface targets
U
هدفهای روی سطح اب
monetary targets
U
اهداف پولی
list of targets
U
لیست هدفها
deep targets
U
هدفهای عمیق
deep targets
U
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
group of targets
U
گروه اماجها
group of targets
U
گروه هدفها
list of targets
U
لیست اماجها
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
fi schedule
U
برنامه فاصلهای ثابت
fr schedule
U
برنامه نسبتی ثابت
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
vi schedule
U
برنامه فاصلهای متغیر
vr schedule
U
برنامه نسبتی متغیر
schedule
U
برنامه زمانی
schedule
U
برنامه زمان بندی فهرست
schedule
U
دربرنامه گذاردن
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule
U
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule
U
برنامه زمان بندی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
schedule
U
زمان بندی کردن
schedule
U
برنامه اجرائی
schedule
U
برنامه
schedule
U
فهرست راهنمای قانون
schedule
U
در برنامه منظورکردن
schedule
U
ریز برنامه
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
جدول
schedule
U
زمانبندی
schedule
U
صورت فهرست
schedule
U
فرانما
schedule of fires
U
برنامه ساعتی اتشها
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
schedule of fires
U
برنامه اتشها
shift schedule
U
برنامه شیفت کاری
subject schedule
U
برنامه موضوعی
shift schedule
U
برنامه زمان کاری
tariff schedule
U
جدول تعرفه
work schedule
U
برنامه کار
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
project schedule
U
زمان بندی پروژه
supply schedule
U
جدول عرضه
time schedule
U
برنامه زمانی
subject schedule
U
برنامه جزء جزء
schedule an appointment
U
قرار ملاقات گذاشتن
schedule maintenance
U
نگهداری زمانبندی شده
schedule maintenance
U
نگهداشت زمان بندی شده
employment schedule
U
برنامه ماموریت ناو
employment schedule
U
برنامه استفاده از ناو
demand schedule
U
جدول تقاضا
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
indifference schedule
U
جدول بی تفاوتی
consumption schedule
U
جدول مصرف
assault schedule
U
برنامه هجوم
landing schedule
U
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
maintenance schedule
U
برنامه نگهداشت
approach schedule
U
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
interval schedule
U
برنامه فاصلهای
rating schedule
U
مقیاس درجه بندی
ratio schedule
U
مقیاس نسبتی
schedule date
U
موعد طبق برنامه
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
variable interval schedule
U
برنامه فاصلهای متغیر
fixed interval schedule
U
برنامه فاصلهای ثابت
fixed ratio schedule
U
برنامه نسبتی ثابت
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
individual demand schedule
U
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
market demand schedule
U
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
variable ratio schedule
U
برنامه نسبتی متغیر
edward's personal preference schedule
U
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com