English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
saving grace U وجدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d. of grace U مهلت
grace U موردلطف قراردادن
grace U اراستن
grace U زینت بخشیدن
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace U لذت بخشیدن مشعوف ساختن
grace U مهلت
grace U تایید کردن
grace U لطف
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
grace U جذابیت افسونگری
grace U قرعه
grace U تایید
grace U مرحمت
grace U براز
grace U زیبایی خوبی
grace U خوش اندامی
grace U فرافت فریبندگی
grace U دعای فیض و برکت
grace U اقبال
grace U بخشش بخت
grace U بخشایندگی
grace U خوش نیتی
days of grace U مهلت اضافی
days of grace U ایام مهلت
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
free grace U توفیق بی منت الهی
grace cup U گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
grace note U نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
grace of god U موهبت الهی
grace period U دوره مهلت
period of grace U مهلت پرداخت
period of grace U ضرب الاجل
state of grace U تائید
state of grace U توفیق
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
with a good grace U باحسن نیت قلبا
fall from grace <idiom> U منتفی شدن
period of grace U مهلت
coup de grace U کشتن از روی ترحم
by the grace of god U به توفیق خدا
act of grace U امتیاز
ask for days grace U دو روز مهلت خواستن
bow grace U دفرای سینه
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving U صرفه جویی
saving U نجارت دهنده
saving U پس انداز
saving U رستگار کننده پس انداز
To give somebody a few days grace . U بکسی چند روز مهلت دادن
grant a period of grace U امهال
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
grant a period of grace U مهلت دادن
saving equation U معادله پس انداز
saving function U تابع پس انداز
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving bank U بانک پس انداز
saving account U حساب پس انداز
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
face-saving U آبرو نگهدار
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
face-saving U مراعات کنندهی فواهر
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
theory of saving U نظریه پس انداز
He is saving his money. U پولهایش راجمع می کند
saving your reverence U دورازجناب شما
saving rate U نرخ پس انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
private saving U پس انداز خصوصی
intended saving U پس انداز مورد انتظار
cost saving U درامد حاصل از تقلیل هزینه
actual saving U پس انداز واقعی
aggregate saving U پس انداز کل
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
ex post saving U واقعی
ex post saving U پس انداز
ex ante saving U پیش بینی شده
ex ante saving U پس انداز
compulsory saving U پس انداز اجباری
forced saving U پس انداز اجباری
labor saving U کاراندوز
permanent saving U پس انداز دائمی
labour saving U کار کم کن رنج گاه
personal saving U پس انداز شخصی
labour-saving U کار کم کن رنج گاه
net saving U پس انداز خالص
negative saving U پس انداز منفی
national saving U پس انداز ملی
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
capital saving technique U فن تولید سرمایه اندوز
saving and loan associations U شرکتهای پس انداز و وام
energy saving bulb U حبابحافظانرژی
labor saving devices U ابزارهای کاراندوز
daylight saving time U ساعت تابستانی
daylight saving time U افزودن یک ساعت بر ساعات روز
net business saving U پس انداز خالص شرکتها
soil saving dam U سد محافظ خاک
labor saving techinque U فن کاراندوز
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
Saving your presence . present company excepted . U بلانسبت شما !
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com