English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
saddle point U نقطه زینی شکل
saddle point U منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
saddle point U نقطه زینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saddle U زین
saddle U حائل
in the saddle <idiom> U تحت فرمان
saddle U صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle U گردنه
saddle U حایل
saddle U پایه
saddle U زمین زینی شکل گردنه
saddle U زین کردن
saddle U تحمیل کردن
saddle U سواری کردن
saddle U پالان زدن
in the saddle U اماده
in the saddle U حاضر
in the saddle U سوار
in the saddle U صاحب اختیار
in the saddle U یراق صاحب مقام
saddle cover U زین پیچ
saddle tree U یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle leather U چرم زین سازی
saddle horse U اسب سواری
stock saddle U نوعی زین
saddle pillar U پایهصندلی
boot and saddle U سوار شوید
to saddle any one with a task U کاری را بدوش کسی گذاشتن
saddle tree U قلتاق
saddle strap U فتراک
saddle strap U تسمه زین
saddle nose U بینی فرو رفته
For the moment he is in the saddle. U فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
saddle link U حلقه زین دار
saddle cover U غاشیه
saddle bronc U زین گذاری اسب نیمه رام
saddle cloth U پارچه زیر یا روی زین باشماره اسب
saddle cover U زین پوش
saddle pad U زین
saddle bow U کوهه زین
saddle bearer U تکیه گاه
pack saddle U زین بارگیری
pack saddle U زین مخصوص بار
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
saddle cover U رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
saddle bow U قاش زین
side-saddle U زین یک بری
side-saddle U زین زنانه
side saddle U زین یک بری
side saddle U زین زنانه
saddle backed U خرپشته
saddle bag U کیسه اب
saddle blanket U نمد زین
saddle bearer U زیرسری
saddle bearer U متکا
saddle bronc riding U سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U نقط ه
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point U نشان میدهد
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
point U پوینت
the point is U اصل مطلب این است
point U محل یا موقعیت
The point is that… U چیزی که هست
point out <idiom> U توضیح دادن
zero point U نقطه صفر
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
in point U در خور
in point U بجا
in point U مناسب
off the point U بطور بی ربط
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point four U اصل چهار
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
not to point U بیرون از موضوع
not to point U پرت بیجا
not to the point U خارج از موضوع
on the point of going U در شرف رفتن
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point to point U نقطه به نقطه
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
far point U برد بینایی
off the point U بطور نامربوط
near point U نقطه نزدیک
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U نشانه روی کردن
point U جهت
point U موضوع
point U ماده اصل
point U نکته
point U سر
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U نوک
point U به سمت متوجه کردن
point U نشان دادن
point U درجه امتیاز بازی
point U راس
point U نقطه
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U نمره درس پوان
point U هدف گیری کردن
point U هدف
point U خاطر نشان کردن
point U رسد نوک
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نوک گذاشتن
point U نوکدار کردن
point U گوشه دارکردن
point U تیزکردن
point U پایان
point U مرحله قله
point U مسیر
point U محل شروع چیزی
point U اشاره کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U متوجه ساختن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U اصل
point U مقصود
point U محل مرکز
point U جهت مرحله
point U حد
point U نقطه گذاری کردن
point U نقطه نوک
point U محل
point U مرکز راس حد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U درصد
to point to something U به چیزی متوجه کردن
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U دماغه
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U امتیاز
point U باریک کردن
point of symmetry U نقطه تقارن
point of weld U نقطه جوش
point of intersection U واسط
point of sight U نقطه دید
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point operation U عمل نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point of support U نقطه اتکا
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
symmetry point U نقطه تقارن
point of regard U نقطه دید
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of support U تکیه گاه
point of intersection U رابط
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point plotting U رسم نقطه
point protector U سرمداد
pour point U نقطه جاری شدن
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
the point [of the matter] U اصل مطلب
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
the salient point <idiom> U اصل مطلب
point target U اماج نقطهای
optimum point U نقطه ایده ال
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
point of loading U نقطه بارگیری
octal point U ممیز هشت هشتی
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com