Perdic | rules of the roads | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 73 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	rules of the roads U	قوانین دریانوردی
	rules of the roads U	قوانین راه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	roads U	شارع
	roads U	خیابان
	roads U	گذرگاه
	roads U	جاده
	roads U	راه اهن
	roads U	طریق خیابان
	roads U	معبر
	roads U	راه
	roads U	بجاده
	cross roads U	تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
	To make roads . U	جاده کشیدن
	ring roads U	راه کمربندی
	main roads U	جاده اصلی
	main roads U	راه اصلی
	cross roads U	همبر راست گوشه
	The roads are obstructed. U	جاده ها مسدود هستند.
	parting of two roads U	سه راه
	trunk roads U	راه پر امدو شد
	trunk roads U	راه پر رفت و امد
	minisity of roads and highways U	وزارت راه وشاهراه
	traffic on public roads U	رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
	traffic on public roads U	ترافیک [جاده]
	minisity of roads and highways U	وزارت طرق وشوارع
	To construct( build ) roads and buildings. U	جاده وساختمان ساختن
	in normal situations on public roads U	در ترافیک معمولی خیابان
	under these rules U	بموجب این قوانین
	to use these rules U	از این قاعده ها استفاده کردن
	to r against the rules U	بقوانین پشت پا زدن
	rules U	قواعد بازی
	rules U	روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
	rules U	وعملیات روی آنها
	b rules U	قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
	ground rules U	قوانینپایهایواساسی
	transformational rules U	مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
	commutation rules U	قواعد جابجایی
	standing rules U	مقر رات
	standing rules U	مقر ره
	the rules of protocol U	قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
	golden rules U	قاعده زرین
	slide rules U	خط کش ریاضی
	slide rules U	خط کش مهندسی
	pocket rules U	خط کش های تاشو [ابزار]
	pocket rules U	خط کش های جیبی [ابزار]
	slide rules U	خط کش محاسبه
	standing rules U	نظامات
	selection rules U	قواعد گزینش
	competition rules U	قوانین رقابت
	rules of chess U	قوانین شطرنج
	rules committee U	کمیته قوانین
	precendence rules U	قواعد تقدم
	fleming's rules U	قواعد فلمینگ
	fundamental rules U	قواعدیاقوانین اساسی
	hague rules U	قوانین لاهه
	inland rules U	مقررات حرکت در ابهای داخلی
	inland rules U	قوانین داخلی
	infraction of rules U	نقض قوانین
	rules of decorum U	اداب
	hund rules U	قواعد هوند
	rules of road U	قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
	rules of procedure U	نظامنامه داخلی
	rules of procedure U	قوانین مربوط به روش جاری
	rules of procedure U	روش جاری
	rules of football U	قوانین یا قواعد فوتبال
	rules of engagement U	روشهای درگیری پدافند هوایی
	rules of engagement U	قوانین درگیری
	rules for forming plurals U	ایین جمع بندی
	rules for forming plurals U	قواعد جمع بندی
	marquis queensberry rules U	مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
	To break the law (rules , regulations). U	قانون شکنی کردن
	european community competition rules U	مقررات رقابت در جامعه اروپا
	Pay attention to the house rules [hazard statements] . U	توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy