English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ripple sort U مرتب کردن موجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ripple U دارای سطح ناهموار
ripple U بطور موجی حرکت کردن
ripple U مانند اب مواج شدن
ripple U شکن
ripple U موج دار شدن
magnetic ripple U لرزش مغناطیسی
commutator ripple U تموج جابجاگر
ripple mark U شیارسطح چوب
ripple though effect U اثر بازدارنده
ripple through carry U عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
magnetic ripple U تموج مغناطیسی
sort U جور
sort-out U مرتبکردن
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
re sort U دوباره جور کردن
sort of U تقریبا
sort U دسته بندی کردن
sort of U بمقدار متوسط
sort of U نسبتا
sort of U بمیزان متوسط
sort U فرمان SORT
sort U رقم
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U جورکردن
sort U سواکردن
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U جور کردن
sort U گونه
sort U پیوستن
sort U دمساز شدن
sort U دسته دسته کردن
sort U جوردرامدن
sort U طور طبقه
sort U سوا کردن
sort U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U قسم
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sort U نوع
major sort U جورسازی عمده
oscillating sort U جور کردن نوسانی
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
polyphase sort U جور کردن چند مرحلهای
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
property sort U جور کردن خاصیتی
in a kind (sort) of way <idiom> U یک کمی
selection sort U جور کردن گزینشی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
shell sort U الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
To sort out ones affairs U بکارهای خود سر وصورت دادن
She is the clinging sort. U از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
sort key کلید ترتیب
what sort of a thing is it? U چه جور چیزی است
tree sort U مرتب کردن درختی
tag sort U مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
sort order U نظم ترتیب
sort merge U جور کردن و ادغام
sort key کلید جورسازی
sort generator U برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort field U فیلد مرتب سازی
sort field U میدان مرتب سازی
sort field U میدان جور کردن
sort effort U تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
ascending sort U مرتب سازی صعودی
external sort U جور کردن خارجی
exchange sort U جورکردن معاوضهای
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
die sort U جور کردن طاسی
descending sort U مرتب سازی نزولی
descending sort U ترتیب نزولی
collating sort U مرتب کردن داده
bubble sort U سورت حبابی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort U جور کردن حبابی
bucket sort U جور کردن دلوی
alphanumeric sort U مرتب نمودن الفبا عددی
block sort U جورسازی کندهای
block sort U مرتب کردن بلاکی
ascending sort U جورکردن صعودی
external sort U مرتب سازی خارجی
external sort U جورکردن خارجی
minor sort U مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
major sort U مرتب سازی اصلی
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
multipass sort U جور کردن چند گذری
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
multipass sort U جورکردن چند گذری
multipass sort U مرتب سازی چند عبوری
merge sort U ادغام و جور کردن
heap sort U sort tree
internal sort U مرتب سازی داخلی
internal sort U مرتب کردن درونی
internal sort U جور کردن داخلی
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
major sort key U یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
ascii sort order U نظم ترتیبی اسکی
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
i sort of feel sick U یک جوری میشوم
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
minor sort key U یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
This sort of propaganda is for home consumption U این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com