English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right safety back U مهرهمحافظعقبیراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
left safety back U مهرهمحافظعقبی
Other Matches
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
back to back credit U اعتبار اتکایی
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
safety U نجات
safety U اطمینان
safety U به ضامن کردن ضامن
safety U امنیت
safety U تامین
safety U بی خطری
safety U امنیت محفوفیت
safety U سلامت
safety U ایمنی
safety U برقرار کردن تامین
right safety U مهرهمحافظراست
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
overall safety U ایمنی کامل
safety factor U عامل تامین
safety factor U ضریب تامین
safety diagram U دیاگرام تامین
safety device U خارضامن
put on safety U روی ضامن گذاشتن
safety biltz U حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
safety bolt U ضامن
safety bolt U تفنگ ضامن دار
safety card U کارت تامین اتشبار
safety device U ضامن
safety device U دستگاه ضامن
safety card U کارت تامین جنگ افزار
safety fence U جانپناه کنار راه
safety belt U کمربند نجات
safety belt U کمربند رکاب
safety belts U کمربند ایمنی
safety fork U دوشاخه امنیت
safety belts U کمربند رکاب
safety belt U کمربند ایمنی
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
safety fence U جانپناه
angle of safety U زاویه امنیت
angle of safety U زاویه تامین گلوله
safety belt U کمربند اطمینان
put on safety U به ضامن کردن
factor of safety U سازه ابیمی
factor of safety U عامل اطمینان
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
free safety U مدافع در منطقه ضعف
safety catch U ضامنتفنگ
safety wire U سیم ایمنی
safety interlock U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety interlocks U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
factor of safety U عامل تامین
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
coefficient of safety U ضریب اطمینان
reasons of safety U دلایل امنیتی
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
safety boat U قایق نجات
factor of safety U ضریب اطمینان
safety mechanism U ساز و کار ایمنی
safety handle U دستهایمنی
safety goggles U عینکایمنی
safety earmuff U گوشپرشامنیتی
safety chain U زنجیرهامنیت
safety cap U کلاهکامنیتی
safety cage U قفسهبازی
safety boot U چکمهیایمنی
safety binding U نوارامنیت
safety area U مهرهایپشتدست
safety rail U سپرامنیتی
safety pad U تشکنجات
safety scissors U قیچیناخنگیر
safety thong U تسمهامنیتی
safety thermostat U ترموساتامنیتی
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
safety tether U احتیاجاتامنیتی
safety tank U منبعامنیت
failure safety U قابلیت اعتماد
failure safety U قابلیت اطمینان
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
left safety U مهرهمفمنچپ
safety fork U گیره ضامن
safety nets U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
safety razor U تیغ خود تراش
safety precaution U پیش بینیهای احتیاطی
safety post U پایه ایمنی
safety belts U کمربند نجات
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
safety plug U پولک اطمینان
safety officer U افسر تامین یکان
safety motive U انگیزه ایمنی
safety match U کبریت بی خطر
safety lock U چفت ضامن سلاح
safety lock U قفل ضامن
safety lock U ضامن اسلحه
safety stakes U دستکهای تامین
safety stock U موجودی ذخیره انبار
strong safety U مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
safety net U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
ship safety U سلامت کشتی
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety wire U اشبیل ضامن
safety wire U سیم ضامن
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety valve U دریچه اطمینان
safety trap U تله ایمنی
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety stop U ترمز خطر
safety stock U موجودی تضمینی
safety lock U قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety limit U حد تامین
safety lever U دستگیره ضامن
safety glass U شیشه بی خطراتومبیل
safety glass U شیشه ایمنی
safety glass U عینک ایمنی
safety gap U دهانه حفافت
safety fuze U چاشنی
safety-valve U دریچه اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
safety fuze U ماسوره تامینی
safety pin U اشبیل ضامن
safety pin U خار ضامن میله ضامن
safety pins U اشبیل ضامن
safety pins U خار ضامن میله ضامن
safety fuse U فیوز ایمنی
safety fuse U فیوز اطمینان
safety fuse U فیوز
safety glass U شیشه نشکن
safety glass U شیشه اطمینان
safety glasses U عینک ایمنی
safety lamp U چراغ اطمینان
safety lamp U چراغ ایمنی
safety lamp U فانوس
troop safety U تامین عده ها
safety lamp U چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
safety hook U قلاب اطمینان
safety hazard U مخاطره ایمنی
safety lanes U مسیرهای امن دریایی
safety lever U اهرم ضامن
safety locking device U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
steel safety wheel U فلزایمنیچرخ
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
to put safety first [foremost] U اولویت اول را به ایمنی دادن
healt and safety commision U کمیسیون سلامت و امنیت
safety locking devices U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
drivebelt safety guard U محافظهتسمهگرداننده
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
to get one's own back U تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
to keep back U مانع شدن
on one's back <idiom> U پافشاری درخواستن چیزی
come back U بازگشت بازیگر
come back U برگشتن
off one's back <idiom> U توقف آزار رساندن
to keep back U جلوگیری کردن از
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
get off one's back <idiom> U به حال خودرها کردن
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
get back <idiom> U برگشتن
from way back <idiom> U مدت خیلی درازی
to keep back U بازداشتن
up and back U بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
to keep back U دفع کردن پنهان کردن
out back U مایع روان شده
come back U دوباره مد شدن
back up U دور زدن [با اتومبیل]
to back up U با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
at the back U در پشت
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
behind his back U پشت سراو
Back and forth. U پس وپیش ( جلو وعقب )
take back <idiom> U ناگهانی بدست آوردن
to look back U از پیشرفت خودداری کردن
come back U بازگشتن
to look back U سرد شدن
right back U بک راست
out back U چسب مایع
with one's back to the w U درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
get back U دوباره بدست اوردن
go back U برگشتن
Welcome back. U رسیدن بخیر
To be taken a back. U جاخوردن ( یکه خوردن )
look back U سرد شدن
I'll take back what i said. U حرفم را پس می گیرم
keep back U نزدیک نشوید
to back up U یاری یاکمک کردن
keep back U جلونیایید
to back out of U دبه کردن
to back out of U جرزدن
keep back U مانع شدن
keep back U دفع کردن
to come back U برگشتن
to come back U پس امدن
to go back U برگشتن
on the way back U در برگشتن
to get back one's own U انتقام خودراگرفتن
to get back U دوباره بدست اوردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com