English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
revenue operation U عملکرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revenue U عایدی
revenue U عایدات
revenue U درامد
revenue U درامد سود سهام
revenue U بازده
revenue U منافع
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue sources U منابع درامد
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
tax revenue U درامد مالیاتی
revenue farmer U کسی که در زمین استیجاری کشت میکند
revenue function U تابع درامد
municipal revenue U درامد شهرداری
revenue farmer U اجاره کار
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
revenue collector U تحصیلدار پاکار
revenue collector U تحصیلدارمالیاتی
net revenue U درامد خالص
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
average revenue U درامد متوسط
total revenue U درامد کل
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
gross revenue U درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
incremental revenue U درامد نهائی
internal revenue U درامد داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
unearned revenue U درامد باداورده
total revenue U قیمت کل فروش یک کالا
average revenue U قیمت عادی
margin revenue U سهم درامد از فروش
marginal revenue U درامد نهائی
unearned revenue U درامد نامکتسب
marginal revenue curve U منحنی درامد نهائی
marginal revenue product U درامد محصول نهائی
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
net tax revenue U مالیات منهای پرداختهای انتقالی
average revenue product U درامد متوسط محصول
total revenue function U تابع درامد کل
total revenue curve U منحنی درامد کل
marginal revenue function U تابع درامد نهائی
not operation U عمل نفی
to come into operation U بکار افتادن
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
co-operation U همکاری مشترک
come into operation U قابل اجرا شدن
to come into operation U قانونی درست شدن
to come into operation U قانون شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
co-operation U کار مشترک
operation U کارکرد
not operation U عمل نقض
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
operation immediate U اقدام سریع
or operation U عمل یا
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U قابل اجراشدن
to come into operation U قابل اجرا شدن
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U گردش جنبش
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U کار
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U عمل جراحی
operation U به کارانداختن
operation U عمل کردن
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U کار کردن
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U گردش
operation U عملیات
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بهره برداری
operation U به اجرا
operation U عملکرد
operation U عمل
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U عمل جراحی عمل
operation U گرداندن
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U اداره
on line operation U عملکرد درون خطی
operation research U تحقیق درعملیات
operation order U دستور عملیاتی
operation research U پژوهش عملیاتی
operation overlay U کالک عملیاتی
operation overlay U کالک عملیات
operation order U دستورعملیات
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation code U رمزالعمل
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation analysis U عمل کاوی
operation analysis U تحلیل عملکرد
online operation U عمل درون خطی
operation code U کد عملیاتی
operation code U رمز عمل
operation decoder U عمل گشا
operation decoder U عمل شناس
on line operation U عمل درون خطی
operation manager U مدیر عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
one step operation U عمل تک مرحله
method of operation U روش کار
operation map U نقشه عملیات
operation center U مرکز عملیات
parallel operation U عمل موازی
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation U عمل یگانی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation U عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . U عمل جراحی
operation keys U کلیدهایعملیات
unattended operation U عملکردبی مراقب
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
rescue operation U عملیات نجات
ready for operation U اماده کار
pseudo operation U عملواره
pseudo operation U شبه عمل
privieged operation U عمل ممتاز
point operation U عمل نقطهای
parallel operation U عملیات موازی
synchronous operation U عملیات همزمان
serial operation U عمل نوبتی
serial operation U عملیات سری
telephone operation U عملکرد تلفن
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
synchronous operation U عمل همگام
symmetry operation U عمل تقارن
surgical operation U دست کاری
surgical operation U عمل جراحی
string operation U عملکردرشتهای
string operation U عملیات رشتهای
parallel operation U عملکرد موازی
external operation U عملیات خارجی
dagger operation U عمل خنجری
cycle of operation U جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation U دوره عمل سلاح
conversational operation U عملیات محاورهای
contouring operation U فرم کاری
contouring operation U کار فرم دهی
continous operation U عملکرد پایدار
continous operation U کار دائمی
concurrent operation U عملکرد همزمان
concept of operation U تدبیر عملیاتی
destructive operation U عملیات مخرب
dual operation U عمل همزاد
equivalence operation U عمل هم ارزی
emergency operation U کارکرد
emergency operation U بهره برداری اضطراری
area of operation U منطقه عملیات
arithmetic operation U عملیات حسابی
dyadic operation U عملکرد دوتایی
arithmetic operation U عمل ریاضی
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation U عمل دوتایی
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
computer operation U عملیات کامپیوتر
component operation U عناصر عملیاتی
arithmetic operation U عمل حسابی
binary operation U عمل دودوئی
binary operation U عمل دودویی
bi conditional operation U عمل دوشرطی
base operation U عملیات پایگاهی
arithmetic operation U عمل محاسباتی
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
attended operation U عملکرد با مراقب
autonomous operation U عملیات مستقل
autonomous operation U عملیات ازاد
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
binary operation U عملکرد دودوئی
block operation U عملیات بلوک
cesarian operation U عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com