Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resident segment
U
قطعه مقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
segment
U
تیغه جابجاگر
segment
U
مقطع
segment
U
حلقه بند
segment
U
قسمت
segment
U
بند حلقه
segment
U
1-
segment
U
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment
U
از تعبیر جدا شده است
segment
U
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment
U
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segment
U
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
segment
U
بخش
segment
U
قطعه قطعه کردن
segment
U
قطعه
segment
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
muscle segment
U
بخشماهیچهای
root segment
U
بخش اصلی
root segment
U
قطعه ریشهای
abdominal segment
U
مقطعشکمی
program segment
U
قطعه برنامه
overlay segment
U
قطعه جایگذاشت
line segment
U
قطعه خط
line segment
U
پاره خط
multi segment magnetron
U
ماگنترون با اند چند تیغهای
segment's of an insect's body
U
حلقه هایابندهای تن حشره
segment score number
U
بخششمارهامتیاز
non resident
U
غیر مقیم
non resident
U
مقیم موقتی
resident
<adj.>
U
محل زندگی
resident
U
مستقر
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
U
در جائی سکونت داشتن
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
U
سکنه
resident
U
ساکن
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
non-resident
U
مقیم موقتی
resident
U
ما برای یک شرکت کار کند
non-resident
U
غیرمقیم
resident
U
مقیم
resident
U
که همیشه درکامپیوتراست
non-resident shareholder
U
سهامدار غیر مقیم
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
minister resident
U
سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
minister resident
U
وزیر مقیم
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
resident loader
U
بارکننده مقیم
resident program
U
برنامه مقیم
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
non-resident corporation
[American E]
U
شرکت غیر ساکن
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
non-resident citizen
[American E]
U
شهروند غیر مقیم
memory resident program
U
برنامه مقیم در حافظه
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
terminate and stay resident program
U
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
terminal and stay resident program
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com