Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
representative arts
U
فنون نمایشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arts
U
استعداد استادی
arts
U
نیرنگ
arts
U
صنعت
arts
U
فن
arts
U
هنر
visual arts
U
هنرهای دیدنی
visual arts
U
هنرهای بصری
martial arts
U
ورزشهای رزمی
beaux arts
U
هنرهای مستظرفه
beaux arts
U
هنرهای زیبا
graphic arts
U
هنرهای زیبا
graphic arts
U
هنر طراحی ودکوراسیون
graphic arts
U
هنر خط نویسی و طراحی
liberal arts
U
علوم انسانی
liberal arts
U
علوم سبعه
minor arts
U
هنرهای فرعی
plastic arts
U
صنایع پلاستیکی یا قالبی
performing arts
U
هنرهای نمایشی
Bachelor of Arts
U
لیسانس هنر
arts and crafts
U
هنرهای تجسمی و دستی
imitative arts
U
هنرهای تقلیدی
Masters of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
fine arts
U
هنرهای زیبا
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
representative
U
نمونه
representative
U
وکیل
representative
U
حاکی از مشعربر
representative
U
نماینده
representative
U
نمایشگر
representative
U
معرف
representative
U
بیانگر
representative firm
U
بنگاه تولیدی نمونه
representative government
U
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
representative sample
U
نمونه معرف
sole representative
U
نماینده منحصر بفرد
sales representative
U
نماینده فروش
representative elements
U
عناصر نماینده
representative consumer
U
مصرف کننده نمونه
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
personal representative
U
امین ترکه
personal representative
U
مدیر ترکه
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
commercial representative
U
قائم مقام تجارتی
agent representative
U
عامل
Ecole des Beaux-Arts
U
هنرهای مستظرفه
appointing a representative or deputy
U
نایب گرفتن
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
appointing a representative or deputy
U
استنابه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com