Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
remote future
U
آینده دور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
the future
U
عاقبت
the future
U
دنیای دیگر عقبی
the future
U
جهان اینده
for the future
<adv.>
U
برای آینده
in the near future
U
در آینده نزدیک
look to the future
U
باینده نظر افکندن
future
U
اینده
future
U
مستقبل
future
U
بعدی
future
U
بعد اینده اتیه
future
U
اخرت
future tense
U
زمانآینده
future shock
U
اضطراب دگرگونی
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office of the future
U
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to mortgage one's future
U
خسارت زدن به آینده خود
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
future-oriented
<adj.>
U
آینده گرا
future attacks
U
حملههای اینده را پیش بینی نکردند
a rosy future
U
آینده امید بخشی
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
fear of the future
U
وحشت از آینده
prospect of the future
U
دورنمای اینده
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
future perfect tense
U
زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
debt due at a future time
U
دین موجل
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Any reform of the pension law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
remote
U
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote
U
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
U
کنترل از راه دور
remote
U
دور دوردست
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
از راه دور
remote
U
جزئی
remote
U
دوردست
remote
U
یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote
U
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote
U
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote
U
بعید
remote
U
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
U
با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote
U
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote
U
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote
U
متحرک
remote
U
پرت
remote
U
جزئی کم
remote
U
کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote
U
دور
remote
U
دور دست
remote servicing
U
نگهداری از راه دور
remote terminal
U
پایانه دور دست
remote maintenance
U
پشتیبانی از راه دور
remote servicing
U
پشتیبانی از راه دور
remote maintenance
U
نگهداری از راه دور
remote control
U
کنترل از دور
remote control
U
ریموت کنترل
remote servicing
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control
U
کنترل از راه دور
remote control
U
فرمان از راه دور
remote control
U
فرمان از دور
remote maintenance
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote station
U
ایستگاه دوردست
remote site
U
محل دور افتاده
remote consol
U
پیشانه دور دست
remote memory
U
حافظه دور
remote processing
U
پردازش از راه دور
remote station
U
ایستگاه دور دست
remote control
U
فرمان از دور
remote access
U
دستیابی از راه دور
remote station
U
ایستگاه راه دور
remote control
U
فرمان از راه دور
remote terminal
U
ترمینال راه دور
remote-controlled
U
دستگاهکنترلازراهدور
remote control
U
کنترل از راه دور
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control
U
سیستم فرمان دور
remote control
U
کنترل از دور
remote terminal
U
پایانه راه دور
remote terminal
U
ترمینال دوردست
remote access
U
دستیلبی از دور
remote control unit
U
ریموت کنترل
remote data concentrator
U
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote computing services
U
خدمات محاسباتی از راه دور
remote batch processing
U
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote associations test
U
ازمون تداعیهای دور
remote control unit
U
کنترل از راه دور
remote job entry
U
ادخال کار از دور
remote job entry
U
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote cut off valve
U
لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote control sensor
U
کنترلازراهدور
remote control unit
U
فرمان از دور
remote control unit
U
کنترل از دور
remote control unit
U
فرمان از راه دور
remote control terminal
U
دکمهکنترلازراهدور
remote-control arm
U
بازویکنترلخارجی
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
channel changer
[rare for: remote control]
U
کنترل از دور
channel changer
[rare for: remote control]
U
فرمان از دور
channel changer
[rare for: remote control]
U
کنترل از راه دور
channel changer
[rare for: remote control]
U
ریموت کنترل
channel changer
[rare for: remote control]
U
فرمان از راه دور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com