English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relief printing U چاپگربرجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
printing U عمل چاپ
printing U چاپ پارچه باسمه زنی
printing U طبع
printing U چاپ
printing house U چاپخانه
printing machine U ماشین چاپ
printing press U ماشین چاپ
printing presses U ماشین چاپ
group printing U چاپ گروهی
duplex printing U چاپ دورو
detail printing U چاپ جزئیات
calico printing U عمل باسمه کردن پارچه
calico printing U چیت سازی
bold printing U پر رنگ چاپ کردن
bidirectional printing U چاپ دو سویه
bidirectional printing U چاپ دو جهتی
chained printing U چاپ زنجیرهای
background printing U چاپ پس زمینه
deferred printing U خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
magnetic printing U اثر کپی
non printing codes U کدهای نمایش دهنده عمل چاپگر و نه حرف چاپ شده
printing office U چاپخانه
printing ink U منشور
printing ink U رنگ چاپ
line printing U چاپ سطری
printing ink U مرکب چاپ
intaglio printing U چاپتصویریحکاکی
shadow printing U چاپ سایهای
lithographic printing U چاپگرچاپزغالی
printing calculator U ماشینحسابچاپگر
printing head U سرپرینتکننده
parallel printing U چاپ موازی
printing of messages U چاپپیغام
printing punch U منگنه کن با قابلیت چاپ
printing receiving apparatus U دستگاه گیرنده ثبات
hard contact printing U چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
multiple pass printing U چاپ چند گذری
letter quality printing U خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
keyboard printing telegraph U تلگراف ثبات تکمهای
relief well U چاه تخلیه
relief well U چاه بارشکن
relief well U چاه فشارشکن
in relief U بطور برجسته
in relief U برجسته
relief U تحفیف
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
by way of relief U برای تنوع
relief U کم کردن
relief U رفع نگرانی
relief U حجاری برجسته
relief U نقشه برداری عوارض زمین
relief U تسکین
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief U اعانه
relief U ترمیم اسایش خاطر
relief U رهایی
relief U معافیت
relief U کاهش
relief U تسکینی
relief U جانشین
relief U خلاص کردن
relief U تشفی
relief U راحتی
relief U گره گشایی جبران
relief U برجسته کاری
relief U فراغت ازادی
relief U اسودگی
relief U خط بر جسته
relief U کمک
relief U امداد
relief map U نقشه برجسته نما
relief maps U نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief of sentry U عوض نگهبان
relief valve U شیر اطمینان
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief valve U شیر فشارشکن
relief valve U شیر خلاص
stucco relief U گچبریهای برجسته
terrain relief U شکل فاهری زمین
relief [from pain] U تسکین [درد]
high relief U برجستگی زیاد
bas-relief U برجسته کاری
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
debt relief U بخشش بدهکای
tax relief U کاهشمبلغمالیاتی
terrain relief U پستی وبلندی زمین
relief time U زمان استراحت
work relief U استراحت توام با کار
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
relief [from pain] U کاهش درد
relief map U نقشه برجسته
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
basso relief U برجسته کوتاه
low relief U نقش نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
high relief U نقوش برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
mezzo relief U نیم برجسته
bas relief U نقش کم برجسته
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief U رهایی از بلایا
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
narrative relief U نقش برجسته روایتی
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief U اعانه
relief interval U استراحت متناوب
relief in place U تعویض یکانها در محل
relief in place U تعویض در محل
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund U وجوه اعانه
relief emboss U نقشه برجسته
relief emboss U برجسته
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle U زاویه خلاصی
relief angle U زاویه ازاد
refugee relief U کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
refugee relief U نجات پناهندگان
pauper relief U بینوایان
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
air relief cock U مجرای تهویه
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
pressure relief valve U دریچهتخلیهفشار
pressure-relief valve U دریچهتخلیهفشار
air relief valve U دریچههوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com