English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commander U ارشد
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander U فرمانده
commander of d. U سرلشگر
commander of d. U فرمانده
commander U سردار
commander U سرکرده تخماق
division commander U فرمانده لشگر
commander of the faithful U امیرالمومنین
commander's call U در اختیار فرماندهی
commander-in-chief U فرمانده کل
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
commander's concept U تدبیر فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commander in chief U فرمانده کل
brigade commander U فرمانده تیپ
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
battalion commander U فرمانده گردان
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
battery commander U فرمانده اتشبار
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander U فرمانده ارتش
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commander's estimate U براورد فرماندهی
sector commander U فرمانده ناحیه
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
territorial commander U فرمانده سرزمینی
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
wing commander U سرهنگ دوم هوایی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
lieutenant commander U دریابان
regiment commander U فرمانده هنگ
commander's seat U صندلیفرمانده
fleet commander U فرمانده ناوگان
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
exercise commander U فرمانده مانور
corps commander U فرمانده سپاه
company commander U فرمانده گروهان
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
relief well U چاه فشارشکن
relief well U چاه تخلیه
relief well U چاه بارشکن
in relief U بطور برجسته
in relief U برجسته
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief U گره گشایی جبران
relief U اعانه
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief U رهایی
relief U کمک
relief U معافیت
relief U امداد
relief U رفع نگرانی
relief U تحفیف
relief U کاهش
relief U تسکینی
relief U راحتی
relief U جانشین
relief U تسکین
relief U ترمیم اسایش خاطر
relief U تشفی
relief U برجسته کاری
relief U خط بر جسته
relief U فراغت ازادی
relief U حجاری برجسته
by way of relief U برای تنوع
relief U اسودگی
relief U خلاص کردن
relief U کم کردن
relief U نقشه برداری عوارض زمین
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
relief valve U شیر خلاص
relief of sentry U عوض نگهبان
relief time U زمان استراحت
stucco relief U گچبریهای برجسته
relief valve U شیر اطمینان
relief valve U شیر فشارشکن
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
terrain relief U شکل فاهری زمین
high relief U برجستگی زیاد
relief [from pain] U تسکین [درد]
relief [from pain] U کاهش درد
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
debt relief U بخشش بدهکای
tax relief U کاهشمبلغمالیاتی
relief printing U چاپگربرجسته
work relief U استراحت توام با کار
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
terrain relief U پستی وبلندی زمین
bas-relief U برجسته کاری
relief maps U نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
narrative relief U نقش برجسته روایتی
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
low relief U نقش نیم برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
high relief U نقوش برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief U رهایی از بلایا
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief U اعانه
pauper relief U بینوایان
relief map U نقشه برجسته نما
relief map U نقشه برجسته
relief interval U استراحت متناوب
relief in place U تعویض یکانها در محل
relief in place U تعویض در محل
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund U وجوه اعانه
relief emboss U نقشه برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
relief emboss U برجسته
refugee relief U نجات پناهندگان
relief angle U زاویه خلاصی
refugee relief U کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
relief angle U زاویه ازاد
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
air relief cock U مجرای تهویه
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
air relief valve U دریچههوا
pressure relief valve U دریچهتخلیهفشار
pressure-relief valve U دریچهتخلیهفشار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com