English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
referee stops contest U استوپ داور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contest U مباحثه وجدل کردن
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest U اعتراض کردن
contest U رقابت دعوا
contest U مسابقه
contest U ستیزه کردن مشاجره
contest U اعتراض داشتن بر
contest U مسابقه
contest U رقابت
beauty contest U مسابقهزیبایی
pandering contest U رقابت در خودشیرینی
contest area U زمینمسابقه
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
To win the match(race,contest). U مسابقه رابردن
referee U داور بالای والیبال
referee U معرف
referee U میانجی
referee U دور
referee U داور مسابقات
referee U داور
referee U داوری کردن
referee U داور مسابقات شدن
referee U حکم
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U حاکم
court referee U داورزمینبازیسرپوشیده
referee's whistle U سوت داور
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
referee's position U خاک شدن در کشتی
referee in case of need U داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
chief referee U سرداور
referee throw U پرتاب داور
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
goal line referee U داورخطگل
referee's dressing room U رختکن داوران
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
stops U ایستگاه نقطه
stops U منع
stops U توقف منزلگاه بین راه
stops U مانع
stops U متوقف کننده
stops U گیره
stops U برخورد
stops U ورجستن
stops U خواباندن بند اوردن
stops U تعطیل کردن
stops U سدکردن
How many stops are there to ... ? چند ایستگاه تا ... هست؟
stops U نگاه داشتن
stops U از کار افتادن مانع شدن
stops U ایستادن توقف کردن
stops U ایستاندن
stops U ایست
stops U ناک دان
stops U استوپ داور بوکس
stops U توقف انجام کار
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stops U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops U انجام ندادن عملی
stops U قطع کردن
stops U ایستادن
stops U متوقف کردن ایستگاه
stops U توقف
stops U مکث
stops U جلوگیری منع
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
full stops U نقطه
full stops U وقفه کامل
bus stops U ایستگاه اتوبوس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com