Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
riot
U
اشوب
riot
U
شورش
riot
U
اغتشاش
riot
U
فتنه
riot
U
بلوا غوغا
riot
U
داد و بیداد
riot
U
عیاشی کردن
riot
U
شورش کردن
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot
U
اجتماع و بلوا کردن
He was exciting a riot.
U
مردم را به شورش تحریک می کرد
accessory to a riot
U
معاون فتنه
riot act
U
قانون ضد اغتشاشات
accessory to a riot
U
همدست درفتنه
riot gun
U
تفنگ ضد اغتشاش یا کنترل اغتشاشات
riot police
U
پلیسضدآشوب
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
to run riot
U
رد عوضی
run riot
U
بطورهرزه روییدن
riot control
U
کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
riot control
U
کنترل اغتشاشات
riot act
قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
run riot
U
لجام گسیخته بودن
to run riot
U
ازادانه ودیوانه وارحرکت کردن
to run riot
U
ول شدن
to run riot
U
افسارگسیختن
riot and civil commotion
U
اعتصاب و تظاهرات
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
read out
U
بازخوانی
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
read only
U
فقط خواندنی
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
to read out
U
بلند خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only
U
تنها خواندنی
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
استنباط کردن
read
U
تعبیر کردن
read
U
بازخواندن
read
U
خواندن
read
U
قرائت کردن
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
well read
U
با اطلاع
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
با اطلاع
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
scatter read
U
پراکنده خوانی
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
write once read many
U
چند باربخوان
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
Read the story
U
فرم تریو
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
read/write
U
خواندن- نوشتن
deep read
U
با اطلاع
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
reed or read
U
شیر دادن
read head
U
نوک خواندن
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
destructive read
U
خواندن مخرب
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
deep read
U
بسیار خوانده
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
he can read the sky
U
ستاره شناس است
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read head
U
نوک خواننده
read head
U
هد خواندن راس خواندن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read strobe
U
بارقه خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
read ink
U
ink nonreflective
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
lip read
U
لب خواندن
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
to read people's hands
U
کف بینی کردن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
erasable programmable read only memory
U
eprom
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com