Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
restore
U
پس دادن
restore
U
بحال اول برگرداندن
restore
U
تعمیر کردن
restore
U
اعاده کردن
restore
U
اعاده دادن
restore
U
فرمان RESTORE
restore
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restore
U
باز دادن
restore
U
ترمیم کردن
restore to health
U
بهبود دادن
restore to life
U
احیا کردن
restore to life
U
زنده کردن
restore to health
U
شفا دادن
restore law and order
U
بازگرداندن نظم و قانون
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
read only
U
تنها خواندنی
read out
U
بازخوانی
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only
U
فقط خواندنی
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read out
U
بلند خواندن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read
U
قرائت کردن
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
استنباط کردن
read
U
تعبیر کردن
read
U
بازخواندن
read
U
خواندن
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well read
U
با اطلاع
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
با اطلاع
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read ink
U
ink nonreflective
destructive read
U
خواندن مخرب
deep read
U
با اطلاع
read head
U
هد خواندن راس خواندن
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
deep read
U
بسیار خوانده
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
read head
U
نوک خواننده
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he can read the sky
U
ستاره شناس است
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
write once read many
U
یکبار نویس
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
read head
U
نوک خواندن
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
چند باربخوان
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
read pulse
U
تپش خواندن
read strobe
U
بارقه خواندن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read/write
U
خواندن- نوشتن
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
scatter read
U
پراکنده خوانی
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
Read the story
U
فرم تریو
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
reed or read
U
شیر دادن
lip read
U
لب خواندن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
to read people's hands
U
کف بینی کردن
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
erasable programmable read only memory
U
eprom
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
U
تناوب پریود سیکل
cycle
U
تاکت
cycle
U
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
U
حلقه
cycle
U
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
R/W cycle
U
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
R/W cycle
U
CYCLE WRITE/READ
cycle
U
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
U
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
U
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
U
زمانه
cycle
U
: دور
cycle
U
چرخه
cycle
U
دوره
cycle
U
چرخ چرخه
cycle
U
سیکل
cycle
U
دوران
cycle
U
دور
cycle
U
سواردوچرخه شدن
cycle
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
U
چرخه زدن
four cycle
U
دارای چهاردور یا دوره
cycle per second
U
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle per second
U
هرتس
cycle
U
دوره گردش
cycle
U
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
U
گردش
cycle
U
دوره عملیات یابازی
four cycle
U
چهار چرخه
cycle
U
سیکل مدار
thermodynamics cycle
U
سیکل ترمودینامیک
occupancy cycle
U
دوره سکونت
storage cycle
U
چرخه انباره
storage cycle
U
سیکل انباره
tempering cycle
U
دوره بازپخت
number of cycle
U
تعداد تناوبها
life-cycle
U
چرخه زندگی
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
procurement cycle
U
دوره خرید
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
rankin cycle
U
سیکل رانکین
exercise cycle
U
دوچرخهثابت
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
staticizing cycle
U
سیکل ایستاسازی
turnaround cycle
U
مدت رفت و برگشت
training cycle
U
مرحله اموزش
cycle spanner
U
اچار مخصوص تعمیردوچرخه
reset cycle
U
چرخه باز نشانی
training cycle
U
سیکل اموزشی
trade cycle
U
دوره فعالیت تجاری
cycle lock
U
قفلدوچرخه
trade cycle
U
دور تجاری
stirling cycle
U
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
vapor cycle
U
سرد زائی مدار بسته
search cycle
U
چرخه جستجو
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
number of cycle
U
تعداد دوره ها
gramdfather cycle
U
چرخه پدر بزرگ
engine cycle
U
سیکل کاری موتور
duty cycle
U
دوره کار
duty cycle
U
ضریب کار
duty cycle
U
چرخه کار
display cycle
U
چرخه نمایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com