English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
read only storage U انباره فقط خواندنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Read out the letter. Read the letter aloud. U نامه را بلند بخوان
read out U بازخوانی
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
to read out U بلند خواندن
well-read U با اطلاع
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
well read U با اطلاع
well read U اهل مطالعه و تحقیق
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only U تنها خواندنی
read only U فقط خواندنی
Read me right ... U من را درست درک بکن ...
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
read U اسکن کردن متن چاپ شده
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read U بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read U رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read U استنباط کردن
read U تعبیر کردن
read U بازخواندن
read U خواندن
read U قرائت کردن
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read U کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read U وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read U وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read/write U خواندن- نوشتن
read pulse U تپش خواندن
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
read strobe U بارقه خواندن
reed or read U شیر دادن
read only memory U حافظه فقط خواندنی
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
Read the story U فرم تریو
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read ink U ink nonreflective
read head U هد خواندن راس خواندن
he cannot read or write U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he can read the sky U ستاره شناس است
scatter read U پراکنده خوانی
deep read U بسیار خوانده
deep read U با اطلاع
destructive read U خواندن مخرب
destructive read out U بازخوانی مخرب
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly U شمرده نخواند
read head U نوک خواننده
read head U نوک خواندن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
he read other than distinctly U همه جورخوانده جز شمرده
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
write once read many U چند باربخوان
i had a quiet read U که باارامش چیز بخوانم
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
to sight-read something U از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
scatter read U دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
write once read many U چند بار بازیاب
write once read many U یکبار نویس
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read U لب خواندن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
lip read U لب خواندن
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
read/write head U هدخواندن- نوشتن
control read only memory U حافظه فقط خواندنی کنترلی
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
to read people's hands U کف بینی کردن
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read/write file U فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
To read someone s mind (thoughts). U فکر کسی را خواندن
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act <idiom> U به کسی هشدار دادن
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
read/write memory U حافظه خواندنی / نوشتنی
scatter read gather write U خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read-only memory (ROM) module U خواندنحافظه
erasable programmable read only memory U eprom
electrically erasable read only memory U حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
storage U بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
storage U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
storage U چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
storage U تعداد بیتهایی که در واحد فضای ذخیره سازی رسانه قابل ضبط است
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
storage U فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
storage U ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
storage U که حافظه اصلی و سریع کامپیوتر نیست
storage U هر رسانه ذخیره سازی داده
storage U وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
storage U مشابه 9641
storage U فضای ذخیره سازی داده که بیشتر از یک میلیون میلیون بیت داده میتواند ذخیره کند
storage U دیسک برای ذخیره داده
storage U هر وسیلهای که میتواند داده ذخیره کند و در صورت نیاز بازیابی کند
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage U می نیست
storage U حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفاده بعدی ذخیره شده اند
storage U ذخیره سازی
storage U نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
storage U فضای لازم برای ذخیره سازی داده
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
storage U ذخیره کردن ذخیره
storage U ذخیره کردن
storage U اندوزش
storage U انبار
storage U انبار کردن
storage U مخزن
storage U ذخیره سازی انبار کالا
storage U انبارش
storage U انباره
storage U ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
storage U خزانه
storage U نگهداری
storage costs U هزینههای انبارداری
storage compaction U فشردگی انباره
storage granules U دانههای اندوزش
storage level U تراز ذخیره تراز مخزن
effective storage U گنجایش مفید
storage interleaving U درمیان انباره جای دادن
storage interleaving U برگ برگ سازی انباره
storage cycle U چرخه انباره
storage cycle U سیکل انباره
storage fragmentation U تکه تکه شدن انباره
storage dump U روبرداری حافظه
storage device U دستگاه انباره
storage device U انباره
storage location U موقعیت انباره
storage device U دستگاه ذخیره سازی
storage location U مکان انباره محل انباره
storage device U دستگاه انبارش
storage location U مکان ذخیره
storage location U مکان انباره
storage device U دستگاه ذخیره
storage circuit U مدار ذخیره
storage battery U انباره
storage battery U باتری انبارهای
storage array U ارایه انباره
storage area U ناحیه انبارش
storage allocation U تخصیص حافظه
storage allocation U تخصیص انباره
static storage U انباره ایستا
serial storage U انباره سری
serial storage U انباره نوبتی
sequential storage U انباره ترکیبی
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
storage battery U اکولاموتور
storage cell U سلول انباره
storage cell U باتری
storage cell U پیل باتری
storage cell U یاخته انباره
storage capacity U فرفیت انباره
storage capacity U گنجایش انباره
storage bunker U دخیره
storage bunker U انبار
storage buffer U میانگیر انباره
storage block U بلوک ذخیره
storage battery U باتری بارشدنی
secondary storage U انباره ثانوی
storage map U نقشه حافظه
storage compartment U قسمتذخیره
scenery storage U چشماندازانبار
cold storage U سردخانه
nonvolatile storage U حافظه غیر فرار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com