Perdic | reactor building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 170 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	reactor building U	ساختمانرآکتور

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	reactor U	عامل واکنش
	reactor U	واکنشگاه
	reactor U	پیچک
	reactor U	چوک
	reactor U	عامل عکس العمل
	reactor U	راکتور
	reactor U	دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
	fusion reactor U	راکتور فوریونی
	reactor control U	کنترل راکتور
	fission reactor U	واکنشگاه هستهای
	fission reactor U	واکنشگاه اتمی
	fusion reactor U	راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
	protective reactor U	راکتانس محافظ
	input reactor U	پیچک ورودی
	input reactor U	سلف ورودی پیچک ماقبل
	interphase reactor U	پیچک متعادل کننده
	convertor reactor U	راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
	reactor output U	توان راکتور
	breeder reactor U	زایشگر
	atomic reactor U	واکنشگاه اتمی
	reactor core U	هستهرآکتور
	reactor tank U	مخزنرآکتور
	chemical reactor U	واکنشگاه شیمیایی
	to shut down a reactor U	راکتوری را از کار انداختن
	to shut down a reactor U	راکتوری را خاموش کردن
	breeder reactor U	راکتور زاینده
	reactor vessel U	مجرایرآکتور
	nuclear reactor U	واکنشگاه هستهای
	nuclear reactor U	پیل اتمی
	nuclear reactor U	راکتور هستهای
	gas-cooled reactor U	رآکتورگازسرد
	gas cycle reactor U	راکتور با مدار گردش گازی مسدود
	pressurized-water reactor U	رآکتورفشارآب
	current limiting reactor U	پیچک کاهنده
	heavy-water reactor U	رآکتورآبسنگین
	fast breeder reactor U	رآکتورهستهایکهبیشترازمصرفخود"پلوتونیوم "تولیدمیکند
	boiling-water reactor U	راکتورآبجوش
	line charge compensation reactor U	پیچک جبرانگر
	closed cycle reactor system U	در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
	open cycle reactor system U	سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
	line charge compensation reactor U	پیچک متعادل کننده
	building U	ساختمان
	building U	بنا
	building U	عمارت دیسمان
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	site building U	زمین زیربنا
	model building U	الگوسازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	nest building U	لانه سازی
	office building U	ساختمان اداری
	site building U	زمین ساختمانی
	public building U	بنای همگانی
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	ship building U	کشتی سازی
	main building U	ساختمان اصلی
	tower building U	ساختمان برجی
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	building line U	خط کناری ساختمان
	administrative building U	ساختماناداری
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	turbine building U	ساختمانتوربین
	service building U	ساختمانسرویس
	slab building U	ساختلوح
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	machine building U	ماشین سازی
	building block U	کنده ساخت
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	bridge building U	پل سازی
	road building U	جاده سازی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	building block U	بنا کنده
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	کنده ساخت
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	body building U	پرورش اندام
	body building U	بدنسازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body-building U	پرورش اندام
	body-building U	بدنسازی
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building site U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building sites U	عرصه
	administration building U	ساختمان اداری
	administration building U	قسمت اداری
	building material U	مصالح ساختمانی
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building unit U	واحد ساختمانی
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	building work U	کار ساختمانی
	capital building U	سرمایه سازی
	commercial building U	سرای
	commercial building U	تیم
	height of building U	بلندی ساختمان
	building system U	سیستم ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	commercial building U	تیمچه
	building permit U	پروانه ساختمان
	industrial building U	بنای صنعتی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	building owner U	صاحب کار
	building operations U	عملیات ساختمانی
	house building U	ساختمان مسکونی
	building official U	بازرسان ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	word building test U	ازمون واژه سازی
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است