English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vehicle U حامل رسانه
vehicle U محمل
vehicle U وسیله حمل
vehicle U وسیله نقلیه
vehicle U ناقل
vehicle U برنده
vehicle U برندگر
vehicle U رسانگر
vehicle U خودرو
vehicle U حمل کننده
vehicle U رسانه
vehicle U حامل
airborne vehicle U وسیله انجام عملیات هوابرد
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
armored vehicle U خودروی زرهی
armored vehicle U خودروی زرهدار
armored vehicle U زرهپوش
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
airborne vehicle U وسیله هوابرد
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tank vehicle U خودرو تانکر
truck vehicle U خودرو نظامی
truck vehicle U کامیون
combat vehicle U خودروی رزمی
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
space vehicle U فضا پیما
combination vehicle U خودروهای مرکب
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
control vehicle U تانک نافم حرکت
control vehicle U خودرونافم ستون یا نافم حرکت
catering vehicle U وسیلهآذوقهرسان
motor vehicle U خودرو
motor vehicle U خودرو موتوری
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
commercial vehicle U وسیلهحملکالاومسافردر جاده
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
all-terrain vehicle U وسیلهنقلیهبلند
vehicle summary U فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
combination vehicle U خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
vehicle cargo U بار چرخدار
vehicle cargo U بار تریلی دار
link lift vehicle U حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
motor vehicle tax U فرمان اتومبیل
rail borne vehicle U وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
road transport vehicle U ماشین باری
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
to tow a vehicle [to a place] U یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
passenger transfer vehicle U وسلهجابجاییمسافرین
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
vehicle mass ratio U نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
road transport vehicle U کامیون
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
consolidated vehicle table U فهرست خودروهای محموله در کشتی
commercial type vehicle U خودروی تجارتی خودروهای شخصی
armored reconnaissance vehicle U خودروی شناسایی زرهی
motor vehicle liability insurance U بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
amphibious vehicle availability table U جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U عمل ورودی
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
re entry U ورود
re entry U اعاده تصرف
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
right of entry U حق ورود
entry U فقره
entry U دخول
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U اعاده تصرف
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U ثبت
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U شرکت کننده
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U مدخل
entry U راه راهرودر
entry U ورود
entry U ادخال
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U ورود راهرو
no entry U ورودممنوع
entry U قلم
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry line U سطر ورودی
head-first entry U پرشباسر
feet-first entry U پرشسیخی
entry door U ورودی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry point U نقطه دخول
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت دخول
entry side U جهت ورود
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion U شرط دخول
gable-entry U راهروی ورودی
post entry U ثبت پس از موقع
entry doors U در های ورودی
entry door U در جلویی [ساختمان]
entry door U در ورودی
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
entry group U گروه واجد شرایط
ease of entry U سهولت ورود
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
entry block U کنده مدخل
lobby-entry U مدخل
lobby-entry U راهرو
data entry U داده دهی
forcible entry U ورود عدوانی
home use entry U اعلامیه مصرف
port of entry U بندر مقصد
key entry U دخول کلیدی
single entry U حسابداری ساده
single entry U حسابداری فردی
make an entry U وارد کردن
port of entry U بندرمحل ورود
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
data entry U ثبت داده ها
bill of entry U افهارنامه ورودی
make an entry U ثبت کردن
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
forcible entry U هتک حرمت منازل
to make an entry of U وارد
to make an entry of U کردن
undefined entry U فقره تعریف نشده
to make an entry of U ثبت
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
cost to entry U هزینه ورود
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
double entry table U جدول دو سویی
data entry mode U حالت ثبت داده ها
direct data entry U داده دهی مستقیم
data entry device U دستگاه داده دهی
data entry specialist U متخصص داده دهی
data entry form U فرم ورودی داده ها
data entry operator U متصدی داده دهی
customs entry form U افهارنامه گمرکی
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
forcible entry and detainer U ید عدوانی
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
end lobby-entry U مدخل
remote job entry U ادخال کار از دور
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
law of prior entry U قانون تقدم ورود
fine data entry control U کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control U کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com