English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
activity U اکتیوایی
self activity U فعالیت خود بخود
activity U کار
activity U کنش وری
activity U فعالیت
activity U کار چابکی
activity U زنده دلی
activity U سازمان
activity U بخش
activity U قسمت یکان
activity U رکورد فعالیتهای انجام شده
activity U تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activity U وفیفه
activity U فعال یا مشغول بودن
activity U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity U ماموریت عمل
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity U چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activity ratio U نسبت فعالیت
activity rate U نرخ فعالیت
activity quotient U بهر فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
activity light U چراغ فعالیت
activity drive U سائق فعالیت
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
activity wheel U گردونه فعالیت
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
critical activity U فعالیت بحرانی
low activity U فعالیت پایین
major activity U شعبه اصلی
naval activity U یکان دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
optical activity U فعالیت نوری
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
activity time U زمان هر فعالیت
major activity U قسمت عمده فعالیت عمده
activity time U مدت زمانی که شروع و ختم هرفعالیت در یک شبکه اجرائی مشخص میکند
aman of activity U مردجدی
aman of activity U مردکاری
auxiliary activity U فعالیت فرعی
business activity U فعالیت بازرگانی
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
activity cycle U چرخه فعالیت
transshipment activity U سیستم حمل و نقل سطح مملکتی سازمان حمل و نقل در سطح وزارت دفاع
activity chart U نمودار فعالیت
activity catharsis U پالایش عملی
activity analysis U تحلیل فعالیت
random activity U فعالیت تصادفی
activity coefficient U ضریب فعالیت
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
radio U با رادیومخابره کردن
radio U پیام رادیویی فرستادن
radio U رادیویی
radio U با بی سیم مخابره کردن
radio U رادیو
a radio U رادیو
radio U بی سیم
radio control U دستگاه کنترل بی سیم
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio day U یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio dicipline U انضباط مکالمه بی سیم
radio control U فرمان رادیویی
radio approach U دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio beacon U برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button U دکمه رادیو
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
radio beacon U انتن بی سیم
radio beacon U بیکن رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio carpal U زندی مچی
radio centeral U مرکز بی سیم
radio engineering U تکنیک رادیو
radio engineering U مهندسی رادیو
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio star U اختر رادیو
radio telegraphy U تلگراف بیسیم
radio telephony U تلفن بیسیم
radio tube U لامپ رادیو
radio antenna U آنتنرادیویی
radio ulnar U وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio wave U موج رادیویی
wired radio U پخش با سیم
radio waves U امواج رادیویی
radio mast U بخشرادیو
radio sonobuoy U بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio silence U سکوت رادیویی
radio fix U تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix U تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio set U دستگاه رادیو
radio sextant U سکستانت رادیویی
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
pirate radio U خبرپراکنیغیرقانونی
radio section U بخشرادیو
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio altimeter U ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
auto radio U گیرنده اتومبیل
radio frequency U فرکانس بالا
radio frequency U قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone U تلفن بی سیم
radio telescopes U رادیوتلسکوپ
main radio U اطاق اصلی بی سیم ناو
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
radio telescopes U رادیو تلسکوپ
radio guard U نگهبان بی سیم
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio source U چشمه شبه اختری
radio source U چشمه اخترواره
auto radio U رادیوی اتومبیل
directional radio U رادیوی جهت دار
radio telescope U رادیوی نجومی
field radio U بی سیم صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
radio-telephones U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones U تلفن بی سیم
radio-telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone U تلفن بی سیم
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon U افق رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio prospecting U کشف معادن با رادیو
radio range U ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio telescope U رادیو تلسکوپ
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio relay U رادیو رله
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio active U رادیواکتیو
radio active U دارای تشعشع اتمی
radio telescope U رادیوتلسکوپ
radio telescopes U رادیوی نجومی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio operator U متصدی بی سیم
radio operator U بی سیم چی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
To turn on the light(radio, T. V). U چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
To turn off the lights. (T. V. ,radio). U چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
radio frequency choke U چوک رادیو
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio data link U ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio position finding U روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio frequency biasing U بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
radio telephone transmitter U فرستنده تلفن بیسیم
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
portable CD radio cassette recorder U جایگاهCD
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
tuned radio frequency receiver U رادیو با بسامد میزان شده
personal radio cassette player U رادیووضبطصوتشخصی
portable CD radio cassette recorder U ضبطورادیو
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com