English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quick format U دستوری
quick format U که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format U قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U حفافت حافظه و..
format U روش ذخیره سازی داده آدرس حاوی بیتهای صفحه انتخاب شده
format U FORفرمان AT
format U قواعد دستورات زمان اسمبلی
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format U قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
format U تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
format U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format U متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
format U با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
format U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format U متن
format U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format U حدود و مشخصات فرش
format U ابعاد و چهارچوب فرش
V format U ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
format U قطع
format U نمونه
format U قالب بندی کردن
format U فرم
format U قالب هیئت
format U نسبت
format U اندازه شکل
image format U اندازه فیلم عکاسی
global format U فرمت کلی
image format U اندازه شیشه عکاسی
record format U قالب رکورد
general format U فرمت کلی
free format U در قالب ازاد
format file U فایل قالب بندی
format file U فایل فرمت
logical format U قالب بندی یا فرمت منطقی
numeric format U قالب عددی
numeric format U فرمت عددی
order format U قالب دستور
order format U قالب سفارش
physical format U قالب بندی فیزیکی
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
variable format U با قالب متغییر
record format U قالب مدرک
range format U قالب دامنه
format effector U تاثیرکننده قالب
cell format U قالب سل
data format U قالب داده ها
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
card format U قالب کارت
cell format U فرمت سل
address format U قالب نشانی
document format U قالب مدرک
document format U فرمت مدرک
file format U قالب فایل
file format U فرمت فایل
fixed format U قابل ثابت
low level format U فرمت سطح پایین
native file format U قالب فایل اصلی
graphics file format U فرمت فایل نگارهای
pict file format U قالب فایل PICT
proprietary file format U روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
proprietary file format U قالب فایل اختصاصی
rich text format U روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
medium format SLR (6 x 6) U شکلمتوسطSLR
interchange file format U استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
international file format U استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
fixed numeric format U قالب عددی ثابت
high level format U فرمت یا قالب بندی سطح بالا
free field format U در قالب ازاد میدانی
data interchange format file U فایل با فرمت مبادله
tagged image file format U قالب فایل تصویر نشاندار
tag image file format U قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
quick en U تندشدن
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
quick U تند
quick U تند و سریع
quick U سریع یا بدون اتلاف زمان
quick en U جان دادن
quick en U تندکردن
quick en U روح بخشیدن
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
to the quick U ازته
quick U چست
quick U فرز
quick U جلد سریع
quick U زنده
to the quick U کاملا
to the quick U زیادازته
to the quick U بی نهایت سراسر
quick U چابک
quick silver U طبع سیمابی جیوه زدن به
quick sighted U تیزبین
quick sighted U زیرک
quick sight U بینایی تیز
quick silver U سیماب
quick silver U جیوه
quick sight U تیزبینی
double quick U باقدم تند رفتن
quick march U گام برداری تند
quick march U راهپیمایی تند
quick match U فتیله توپ یا ترقه
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick march U قدم رو
quick recovery U رونق سریع
quick recovery U بهبود سریع
quick sand U ماسه روان
quick scented U دارای شامه تیزیاتند
quick set U گرفتن فوری بتن
quick march U مارش تند
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick step U گام تند
quick witted U تیز هوش
double quick U قدم تند
she is quick with child U جنبش بچه رادرشکم حس میکند
super quick U فوق انی
super quick U ماسوره فوق انی
the quick and the dead U زندگان ومردگان
quick fix U راهحلسریعونهدائم
quick eye U چشم تیز [تیزبین]
quick wit U تیزهوشی هوش تیز
quick wit U هوش زیاد
quick step U قدم تند
quick temper U تندی
quick temper U تندخویی
quick temper U تیزمزاجی
quick tempered U تند مزاج
quick time U سر قدم بلند
quick time U قدم تندرو
quick time U قدم تند مارش تند با سرعت 021
i ran as quick as i could U هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
quick action U عمل ضربتی انی
quick asset U دارائی نقدی
quick assets U موجودی نقدشو
quick basic U کوئیک بیسیک
quick change U بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick clay U بتن زنده
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick coupler U بست سریع در لولههای ابرسانی
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick ear U گوش تیز
quick eared U تیزگوش
quick action U عمل انی ماسوره
quick access U با دست یابی تند
in quick succession U تندپشت سرهم
kiss me quick U زلف
kiss me quick U طره
kiss me quick U یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick ground U زمین سست
of a quick temper U تند
of a quick temper U تیزمزاج
of quick wist U زیرک
of quick wist U زودفهم
quick gravel U ریگ روان
quick gravel U دزدریگ
quick eared U تیزشنو
quick ening U نیروبخش
quick ening U مهیج
double-quick U قدم تند
quick freeze U بسرعت سرد کردن
quick fuse U ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth U رشدسریع
quick growth U تندرویی
quick in action U جلد
quick in action U چابک
quick in action U فرز
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime U اهک زنده
quick firer U تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
double-quick U باقدم تند رفتن
quick fading U زودگذر
quick fire U تیر سریع
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick eyed U تیزچشم
quick fire U نواخت تند
quick ening U احیاکننده
quick ening U زنده کننده
quick fading U بی دوام
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
He was too quick for her and jinked away every time. U او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
a quick word of advice U یک راهنمایی کوچک
quick release system U جداکنندهدستگاه
quick change gearbox U جعبه دنده نورتون
quick break switch U کلید قطع سریع
quick flashing light U چشمک زن تند
quick setting cement U سیمان تند گیر
quick setting cement U سیمان زودگیر
quick access memory U حافظه دستیابی سریع
quick break fuse U فیوز قطع سریع
quick make and break switch U کلید قطع ووصل سریع
quick make and break switch U کلید لحظهای
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> U در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com