English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
public company U شرکت سهامی عام
public joint stock company U شرکت سهامی عام
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
quasi U شبیه
quasi U مشابه
quasi U شبه
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
quasi- U که نشان دهنده تعداد دستورات است
quasi- U برچسب
quasi need U شبه نیاز
quasi adverb U صفت قیدنما
quasi contract U شبه قرارداد
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi convex U شبه محدب
quasi concave U نیمه مقعر
quasi concave U شبه مقعر
quasi contract U شبه عقد
quasi instruction U شبه دستورالعمل
quasi steady U جریان نیمه ارام
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi intentional U شبه عمد
quasi commercial U شبه بازرگانی
quasi particle U شبه ذره
quasi convex U نیمه محدب
quasi money U شبه پول
quasi random U شبه تصادفی
quasi private U شبه خصوصی
quasi private U نیمه خصوصی
quasi atom U شبه اتم
quasi predicate U فعل غیرمسندی
quasi predicate U شبه مسند
quasi molecule U شبه مولکول
quasi judicial U شبه قضایی
quasi rent U شبه اجاره
quasi entail U حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
quasi elliptic U شبه بیضی
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
quasi crystal U شبه بلور
quasi cyclic U شبه حلقهای
quasi deposit U شبه سپرده
quasi easement U حق شبیه به حق ارتفاق
quasi historical U نیم تاریخی
quasi inverse U شبه وارون
quasi concave function U تابع نیمه مقعر
quasi convex function U تابع شبه محدب
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
quasi concave function U تابع شبه مقعر
quasi stationary state U شبه حالت ایستاده
quasi elastic force U نیروی شبه کشسان
quasi smooth flow U جریان نیمه ارام یا شبه ارام
quasi convex function U تابع نیمه محدب
quasi intentional homocide U قتل شبه عمد
quasi linear equation U معادله شبه خطی
quasi stable elementry particle U ذزه نیم پایدار
quasi stable elementry particle U ذره شبه پایدار
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company U باهم امیزش کردن
Two is company , three is none . <proverb> U دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
associated company U شرکت وابسته
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
in company U باجمع
in company with U همراه
to keep company U باهم بودن
to keep company with U همراه بودن با
in company with U باتفاق
company U جمعیت
company U گروهان
company U تجارتخانه
company U دسته هیئت بازیگران
company U مصاحبت کردن با
company U گروهان همراه کسی رفتن
company U گروه
company U شرکت
company U انجمن
company U همراه
company U شریک
in company U درجمعیت
company U کمپانی
in company U دسته جمعی
holding company U شرکت مالک
invalidation of company U بطلان شرکت
headquarters company U گروهان قرارگاه
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
headquarters company U گروهان ارکان
ship's company U خدمه ناو
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
unlimited company U شرکت با مسئولیت نامحدود
insurance company U شرکت بیمه
incorporated company U شرکت ثبت شده
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company U شرکت صاحب سهم
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
service company U گروهان خدمات
holding company U کمپانی مسلط
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت مرکزی
trust company U شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
to break company U جدایی کردن
trading company U شرکت تجارتی
shipping company U شرکت کشتی رانی
private company U شرکت خصوصی
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company U شرکت خصوصی
supply company U شرکت تامین کننده
subsidiary company U شرکت فرعی
stock company U شرکت سهامی
shipping company U شرکت حمل و نقل
software company U شرکت نرم افزاری
to part company with any one U رفاقت را با کسی بهم زدن
separate company U گروهان مستقل
to request the company of: U حضور کسی را خواستن
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
ship's company U پرسنل ناو
to keep a person company U پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
parent company U شرکت مادر
parent company U شرکت اصلی
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
shipping company U شرکت کشتیرانی
growth company U شرکت در حال گسترش
branch of a company U شعبه شرکت
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
company team U تیم گروهانی
company team U تیم مرکب
company union U اتحادیه شرکت
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company U موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company U holdingcompany
cooperative company U شرکت تعاونی
company seal U مهر شرکت
company network U شبکه شرکت
company network U شبکه همکار
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
That evening we had company . U آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
article of a company U اساسنامه شرکت
commercial company U شرکت تجاری
company commander U فرمانده گروهان
company funds U اعتبارات گروهانی
company grade U در رده گروهان
What's your insurance company? U شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody U به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
company grade U پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
affiliated company U شرکت وابسته
company law U قوانین شرکت
company law U قوانین مربوط به شرکتها
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
dissolution of a company U انحلال شرکت
finance company U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
He has no influence in this company . U دراین شرکت کاره ای نیست
finance company U شرکت تامین مالی
winding up of a company U انحلال شرکت
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
acting company U شرکت عامل
doctor to the company U پزشک شرکت
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
fire company U شرکت اتش نشانی
He is a new face in the company . U چهره تازه ای درشرکت است
company secretary U منشی شرکت
Company town U شهرک کارگران
electric company U شرکت برق
mutual company U شرکت تعاونی
part company with a person U رفاقت را با کسی بهم زدن
standard oil company U استاندارد اویل کمپانی
standard oil company U شرکت نفت استاندارد
extend the life of the company U امتداد مدت شرکت
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
head office of company U مرکز اصلی شرکت
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
producers cooperative company U شرکت تعاونی تولید
Our company is oprerating in several countries . U شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
computer leasing company U شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
joint-stock company U شرکت سهامی
joint stock company U شرکت سهامی
The hell with the company (office). U گور بابای شرکت ( اداره )
Our company has some pecuniary difficulties . U شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
a company of good standing U شرکتی با اعتبار
non-resident company [British E] U شرکت غیر ساکن
Iran Carpet Company U شرکت سهامی فرش ایران
unlimited liability company U شرکت تضامنی
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
private joint stock company U شرکت سهامی خاص
Saving your presence . present company excepted . U بلانسبت شما !
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com