Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monetary policy
U
سیاست پولی
contractionary monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
expansionary monetary policy
U
سیاست پولی انبساطی
pure fiscal policy
U
سیاست مالی خالص
monetary
U
مالی
monetary
U
پولی
monetary value
U
ارزش پولی
non monetary
U
غیر نقدی
monetary convention
U
اتحاد پولی
monetary restriction
U
محدودیت پولی
monetary reserves
U
ذخائر پولی
monetary stand
U
عیار قانونی مسکوکات
monetary school
U
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary sector
U
بخش پولی
monetary system
U
سیستم پولی
monetary targets
U
اهداف پولی
monetary unit
U
واحد پولی
monetary unit
U
واحد پول
monetary school
U
مکتب پولی
monetary base
U
پایه پولی
monetary contraction
U
کاهش پول
monetary contraction
U
تقلیل پول
monetary control
U
کنترل پولی
monetary control
U
نظارت پولی
monetary convention
U
اتحاد ارزی
monetary deflation
U
انقباض پولی
monetary deflation
U
محدودیت پولی
monetary economy
U
اقتصاد پولی
monetary expansion
U
افزایش پول
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
monetary base
U
مبنای پولی
monetary authorities
U
مقامات پولی
is a monetary sign
U
نشان پول
is a monetary sign
U
انگلیسی است
monetary instruments
U
ابزارهای پولی
monetary inflation
U
تورم پولی
monetary expansion
U
توسعه پولی
monetary incentive
U
مشوق پولی
monetary assets
U
دارائیهای پولی
international monetary fund
U
صندوق بین المللی پول
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
european monetary fund
U
صندوق پولی اروپا
pure
U
خالص
pure
U
پاک
pure
U
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pure
U
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
pure
U
مطلق
pure
U
تمیز
pure
U
محض ناب
pure
U
ژاو
pure
U
اصیل خالص کردن
pure
U
پالایش کردن بیغش
pure research
U
علم بنیادی
pure color
U
رنگ مایه
pure alcohol
U
الکلخالص
simon pure
U
راست حسینی
simon pure
U
صحیح
simon pure
U
بی غل وغش
simon pure
U
خالص
pure mathematics
U
ریاضیات محض
simon pure
U
پاک وخالص
pure color
U
رنگ خالص
pure color
U
رنگ اصلی
pure interest
U
منافع خالص
pure bending
U
خمش خالص
pure research
U
علم پایه
pure wool
U
پشم صد در صد
pure wool
U
پشم خالص
pure tones
U
صداهای خالص
pure substance
U
جسم ناب
pure competition
U
رقابت خالص
pure competition
U
رقابت محض
pure competition
U
رقابت کامل
commercial pure
U
خلوص تجارتی
pure interest
U
بهره خالص
chemically pure
U
شیمناب
pure profit
U
سود خالص
pure interest
U
سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
pure lime
U
اهک خالص
pure mathematics
U
ریاضیات نظری
pure mathematics
U
ریاضیات خالص
pure procedure
U
رویه جامع
pure monopoly
U
انحصار خالص
pure monopoly
U
انحصارمطلق
pure research
U
پژوهش محض
pure chemistry
U
شیمی محض
pure binary
U
دودویی محض
pure strategy
U
استراتژی خالص
pure shear
U
برش خالص
out of pure mischief
U
تنها از روی بدجنسی
pure of guilt
U
بی تقصیر
pure of guilt
U
بی گناه
pure strategy
U
استراتژی مطلق در تئوری بازیها
pure bending
U
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
bottom pure ladle
U
پاتیل ریخته گری
This is treason, pure and simple.
U
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
acetyl pure yellow
U
زرد خالص استیلی
There's pure jealousy in his every word.
U
هر کلمه ای که از زبان او
[مرد]
در می آید حسادت را بیان می کند.
pure nitric acid
U
تیزاب خالص یا تیز کرده
pure rate of interest
U
نرخ بهره خالص
pure color response
U
پاسخ خالص رنگ
These tablets make water pure.
U
این قرص ها آب را پاکسازی می کند.
Either be a pure Ethiopian or a full - blooded Roman.
<proverb>
U
یا زنگى زنگ باش یا رومى روم .
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
policy
U
سیاست
policy
U
رویه
policy
U
خط مشی روش
policy
U
مسلک سیاست
policy
U
تدبیر
policy
U
خط مشی
policy
U
خط مشی سیاستمداری
policy
U
مصلحت اندیشی
policy
U
کاردانی
policy
U
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
policy
U
اداره یاحکومت کردن
policy
U
بیمه نامه
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
insurance policy
U
بیمه نامه
insurance policy
U
قرارداد بیمه
policy-making
U
سیاست گذاری
social policy
U
سیاست اجتماعی
stop go policy
U
توسعه
stop go policy
U
سیاست تثبیت
re assurance policy
U
قرارداد بیمه اتکایی
insurance policy
U
سند بیمه
budgetary policy
U
سیاست بودجهای
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
blanket policy
U
بیمه نامه جامع
blanket policy
U
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy
U
بیمه نامه کلی
bearer policy
U
بیمه نامه بدون نام
policy making
U
سیاست گذاری
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
take out an insurance policy
U
قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy
U
سیاست مالیاتی
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
voyage policy
U
قرارداد اجاره کشتی
voyage policy
U
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy
U
سیاست دستمزد
wagering policy
U
بیمه قماری
endowment policy
U
بیمهی عمر
valued policy
U
بیمه نامه با ارزش معین
policy of pandering
U
سیاست خودشیرین بودن
valued policy
U
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
unvalued policy
U
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
the policy of the government
U
رویه دولت
the policy of the government
U
سیاست دولت
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy
U
بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy
U
رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance
U
سند بیمه
to u. a policy of insurance
U
رابکسی دادن
underwrite policy
U
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
evacuation policy
U
روش تخلیه پزشکی
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
expansionary policy
U
سیاست انبساطی
policy file
U
پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder
U
دارنده بیمه
policy holder
U
دارنده بیمه نامه
policy implication
U
کابرد سیاستی
policy implication
U
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers
U
سیاست گذاران
policy dilemma
U
معمای سیاستی
policy book
U
کتاب روشها
national policy
U
خط مشی ملی
open policy
U
بیمه نامه باز
open policy
U
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy
U
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy
U
بیمه نامه قابل تغییر
evacuation policy
U
خط مشی اخراجات پزشکی
ostrich policy
U
رویه کبک
ostrich policy
U
سیاست خود فریبی
national policy
U
سیاست ملی
employment policy
U
سیاست اشتغال
outward looking policy
U
سیاست برون نگر
policy objectives
U
اهداف سیاستی
policy objectives
U
اهداف موردنظر
pricing policy
U
سیاست قیمت گذاری
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
land policy
U
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
policy book
U
پرونده خط مشیها
public policy
U
سیاست عمومی
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
health policy
U
سیاست بهداشتی
income policy
U
سیاست درامدی
mixed policy
U
بیمه نامه مختلط
policy options
U
انتخابهای سیاستی
foreign policy
U
خط مشی عمل خارجی
policy of contianment
U
سیاست تحدیدی
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
economic policy
U
سیاست اقتصادی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com