English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
project schedule U زمان بندی پروژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
project U فاهر کردن نشان دادن
project U طرح یا پیشنهاد کردن
project U تصورکردن تصویر کردن
project U طرح نقشه
project U پیشنهاد پلان
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project U کاربرنامه ریزی شده
project U نقشه کشیدن
project U طرح ریزی کردن
project U برجسته بودن
project U پیش افکندن
project U پیش افکند
project U پرتاب کردن
project U طرح
project U نقشه
project U پروژه پروژه افکندن
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project U پیشنهاد کردن
project U پروژه
schedule U فهرست راهنمای قانون
schedule U در برنامه منظورکردن
schedule U برنامه زمان بندی فهرست
schedule U ریز برنامه
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U زمانبندی
vr schedule U برنامه نسبتی متغیر
fr schedule U برنامه نسبتی ثابت
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
vi schedule U برنامه فاصلهای متغیر
fi schedule U برنامه فاصلهای ثابت
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule U برنامه
schedule U دربرنامه گذاردن
schedule U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule U جدول
schedule U فرانما
schedule U برنامه ریزی کردن
schedule U برنامه زمانی
schedule U زمان بندی کردن
schedule U برنامه زمان بندی
schedule U برنامه اجرائی
schedule U صورت فهرست
project planning U نقشه کشی ساختمان
project method U روش اموزش طرحی
project plan U طرح پروژه
project manager U مدیر پروژه
project manager U مدیر پروژه ها
project manager U مدیر طرحها
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
project library U کتابخانه پروژه
project evaluation U ارزیابی طرح
scale of project U وسعت طرح
project section U بخش تهیه پروژه ها
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
The project fell through ( got nowhere). U این طرح بجایی نرسید
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
housing project U تهیهمسکن
to shunt a project U کنارگذاشتن یک پروژه
scale of project U اندازه طرح
research project U طرح پژوهشی
project selection U گزینش طرح
project selection U انتخاب پروژه
project section U بخش تهیه طرحها
project control U کنترل پروژه
project appraisal U ارزشیابی طرح
project appraisal U ارزشیابی پروژه
features of project U اجزاء اصلی یک طرح
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
schedule of targets U برنامه اماجها
schedule of fires U برنامه اتشها
supply schedule U جدول عرضه
subject schedule U برنامه جزء جزء
subject schedule U برنامه موضوعی
schedule of fires U برنامه ساعتی اتشها
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
schedule report U گزارش زمانبندی شده
schedule of targets U برنامه هدفها
time schedule U برنامه زمانی
shift schedule U برنامه زمان کاری
shift schedule U برنامه نوبت کاری
shift schedule U برنامه شیفت کاری
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
assault schedule U برنامه هجوم
consumption schedule U جدول مصرف
work schedule U برنامه کار
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
demand schedule U جدول تقاضا
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
schedule maintenance U نگهداشت زمان بندی شده
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
interval schedule U برنامه فاصلهای
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
indifference schedule U جدول بی تفاوتی
maintenance schedule U برنامه نگهداشت
employment schedule U برنامه استفاده از ناو
schedule date U موعد طبق برنامه
rating schedule U مقیاس درجه بندی
tariff schedule U جدول تعرفه
ratio schedule U مقیاس نسبتی
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
long term project U پروژه طویل مدت
Public opinion is against the project. U عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
project management system U سیستم مدیریت پروژه
project management program U برنامه مدیریت پروژه
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
multi prupose project U طرح چند منظوره
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
project technical report U گزارش فنی پروژه
economic life of a project U دوره اقتصادی طرح
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
project technical report U گزارش فنی طرح
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
fixed ratio schedule U برنامه نسبتی ثابت
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
variable interval schedule U برنامه فاصلهای متغیر
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
variable ratio schedule U برنامه نسبتی متغیر
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
edward's personal preference schedule U مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com