Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
production method
U
روش تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
large scale production method
U
روش تولیدانبوه
large scale production method
U
روش تولیدبه مقیاس وسیع
Other Matches
production
U
فرآورده کارگاه
production
U
تولید محصول
production
U
اقامه
production
U
ارائه
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
U
تولید کردن
production
U
محصول عمل
production
U
ارائه ساخت
production
U
ساخت مواد برای فروش
production
U
تولید دستهای
production
U
تولید حجم بزرگ محصولات
production
U
سرعت ساخت محصول
production
U
کنترل ساخت یک محصول
production
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production
U
ایجاد
production
U
حاصل دادن
over production
U
محصول زیادی
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production
U
فراوری
production
U
تولید
production
U
عمل اوری ساخت
production
U
استخراج
production
U
فراورده محصول
production frontier
U
مرز تولید
production technique
U
روش فنی تولید
production account
U
حساب تولید
production capacity
U
فرفیت تولید
production technique
U
فن تولید
production coefficient
U
ضریب تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
production efficiency
U
کارائی تولید
production engineer
U
مهندس تولید
production cost
U
ارزش ساخت
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
production cost
U
هزینه تولید
production control
U
کنترل تولید
full production
U
تولید کامل
forces of production
U
نیروهای تولید
food production
U
تولید غذا
cost of production
U
هزینه تولید
scale of production
U
مقیاس تولید
roundabout production
U
تولید با کارائی بیشتر
relations of production
U
رابطه تولید
energy production
U
تولید انرژی
energy production
U
تولید نیرو
production time
U
زمان ساخت
production time
U
زمان تولید
factor of production
U
عامل تولید
factory production
U
تولید کارخانهای
production gap
U
شکاف تولید
production function
U
تابع تولید
flow of production
U
جریان تولید
flow of production
U
گردش تولید
elasticity of production
U
کشش تولید
series production
U
سری سازی
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production rule
U
تولید
mass production
U
بس فراوری
mass production
U
تولید بمقدارزیاد
mass production
U
تولید ماشینی
mass production
U
تولید انبوه
production index
U
شاخص تولید
means of production
U
وسایل تولید
power of production
U
نیروی تولید
mechanical production
U
تولید ماشینی
pilot production
U
تولید نمونه
pair production
U
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
mode of production
U
شیوه تولید
mode of production
U
طرز تولید
production management
U
مدیریت تولید
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production of oil
U
استخراج نفت
production rule
U
قاعده
production routine
U
روال تولید
production programme
U
برنامه تولید
production program
U
برنامه تولید
ingot production
U
تولید شمش
production process
U
روند ساخت
production process
U
جریان تولید
production process
U
فرایند تولید
means of production
U
ابزار تولید
production planning
U
برنامه ریزی تولید
production period
U
دوره تولید
production part
U
بخش تولید
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
mode of production
U
وجه تولید
production adviser
مشاوره محصولات
production platform
U
سکویتولیدات
bulk production
U
تقسیم سوخت درفروف کوچک
surplus production
U
مازاد تولید
census of production
U
امارگیری در خصوص تولید
an artistic production
U
عمل یا کار صنعتی
aliterary production
U
تصنیف
census of production
U
امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
census of production
U
امار سرشماری
bulk production
U
تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production of sound
تولیدات صدا
production facility
U
سهولت تولید
batch production
U
تولید زیاد یک نوع کالا
batch production
U
تولیدانبوه
production desk
U
میزمحصولات
volume of production
U
حجم تولید
track production
U
شروع تعقیب هدف
branches of production
U
شاخههای تولید
branches of production
U
رشتههای تولید
track production
U
فهور هدف
surplus production
U
تولید اضافی
surplus production
U
فزونی تولید
period of production
U
دوره تولید
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
production lines
U
خط تولید
factors of production
U
عوامل تولید
production line
U
خط تولید
production factors
U
عوامل تولید
electricity production
U
تولیدالکتریسیته
aliterary production
U
فراورده یا محصول ادبی تالیف
mass-production
U
تولید انبوه
agents of production
U
عوامل تولید
production control room
U
اتاقکنترلمحصولات
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
index of industrial production
U
شاخص تولید صنعتی
mass production of goods
U
تولید توده وار کالا
labor intensive production
U
تولید کاربر
production of electricity by the generator
U
الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
homogeneous production function
U
تابع تولید همگن
production indifference curve
U
منحنی بی تفاوتی تولید
steps in the production of electricity
U
مراحلتولیدالکتریسیته
production possibility bondary
U
مرز امکانات تولید
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
He works in the production section .
U
درقسمت تولید کار می کند
aggregate production function
U
تابع تولید کل
To step up ( increase ) production.
U
سطح تولید رابالابردن
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
production video switcher
U
دکمهنمایشگرمحصولات
production possibility frontier
U
مرز امکانات تولید
production possibility curve
U
منحنی امکانات تولید
piece production cost
U
ارزش تولید قطعه
pig iron production
U
تولید اهن خام
mobility of factors of production
U
تحرک عوامل تولید
nuclear power production
U
تولید انرژی هستهای
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
mass production of goods
U
تولید انبوه کالا
fixed production coefficients
U
ضرایب تولید ثابت
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
net primary production
U
تولید خالص نخستین
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
linear homogenous production function
U
تابع تولید خطی همگن
production/export riser system
U
صادراتدستگاهپایه
production of electricity from nuclear energy
U
تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
production/export riser system
U
تولیدات
production of electricity from solar energy
U
دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
method
U
متد
method
U
طریقه
method
U
مسلک
method
U
ایین شیوه
method
U
سبک
method
U
روش
method
U
راه طریقه
method
U
طرز
method
U
اسلوب
r method
U
روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
method
U
شیوه
by
[with]
this method
U
با این روش
persuasive method
U
ترغیبی
prestressing method
U
شیوه پیش تنیدگی
penetration method
U
روش نفوذی
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
offset method
U
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
obstruction method
U
روش ایجاد مانع
persuasive method
U
روش تشویقی
objective method
U
روش عینی
phonic method
U
روش اوایی
step through method
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
prestressing method
U
روش پیش فشردگی
pretension method
U
روش پیش کشیدگی
research method
U
روش پژوهش
research method
U
شیوه پژوهش
Method to my madness
<idiom>
U
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
standard method
U
روش استانده
scientific method
U
روش علمی
seismic method
U
روش زلزله نگاری
selection method
U
روش گزینش
socratic method
U
روش سقراطی
separation method
U
روش جداسازی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
reproduction method
U
روش بازسازی
subtraction method
U
روش تفاضلی
reconstruction method
U
روش بازسازی
Your method is different from mine .
U
روش شما با من فرق می کند
research method
U
روش تحقیق
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
variational method
U
روش تغییر
tog method
U
روش دیدبانی محوری
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
synthetic method
U
روش ترکیبی
simplex method
U
روش سادک
project method
U
روش اموزش طرحی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
