English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pricing U قیمت گذاری
pricing U تسعیر
predatory pricing U قیمت گذاری امرانه
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
costing and pricing U هزینه یابی و قیمت گذاری
leader pricing U پیشرو در قیمت گذاری
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
basing point pricing U قیمت تمام شده کالا
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
competition oriented pricing U قیمت گذاری رقابت امیز
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U سیاست
policy U تدبیر
policy U اداره یاحکومت کردن
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U خط مشی روش
policy U بیمه نامه
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U رویه
policy U کاردانی
policy U مصلحت اندیشی
policy U مسلک سیاست
policy U خط مشی سیاستمداری
policy U خط مشی
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy holder U دارنده بیمه نامه
policy holder U دارنده بیمه
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers U سیاست گذاران
policy objectives U اهداف سیاستی
policy objectives U اهداف موردنظر
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
monetary policy U سیاست پولی
national policy U خط مشی ملی
national policy U سیاست ملی
open policy U بیمه نامه باز
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
ostrich policy U سیاست خود فریبی
outward looking policy U سیاست برون نگر
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
policy book U پرونده خط مشیها
ostrich policy U رویه کبک
policy book U کتاب روشها
policy dilemma U معمای سیاستی
policy implication U کابرد سیاستی
policy of contianment U سیاست تحدیدی
time policy U بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy U سیاست دستمزد
wagering policy U بیمه قماری
endowment policy U بیمهی عمر
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
the policy of the government U سیاست دولت
the policy of the government U رویه دولت
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
policy options U انتخابهای سیاستی
policy options U انتخابهای مورد نظر
public policy U سیاست عمومی
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
social policy U سیاست اجتماعی
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy U سیاست تثبیت
stop go policy U توسعه
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy U سیاست مالیاتی
mixed policy U بیمه نامه مختلط
policy-making U سیاست گذاری
budgetary policy U سیاست بودجهای
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
commercial policy U سیاست بازرگانی
development policy U سیاست توسعه
income policy U سیاست درامدی
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
blanket policy U بیمه نامه جامع
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
insurance policy U قرارداد بیمه
insurance policy U بیمه نامه
insurance policy U سند بیمه
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy making U سیاست گذاری
blanket policy U بیمه نامه کلی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
health policy U سیاست بهداشتی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
to u. a policy of insurance U سند بیمه
financial policy U سیاست مالی
foreign policy U سیاست خارجی
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
floating policy U بیمه نامه متغیر
expansionary policy U سیاست انبساطی
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
fiscal policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
insured, policy holder U بیمه شده
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
anti development policy U سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
anti inflationary policy U ضد تورمی
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
easy money policy U سیاست گشایش پول
open door policy U سیاست درهای باز
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
the open door policy U سیاست دروازههای باز
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com