English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pressure groups U گروه فشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U ناوگروه
groups U گروه رزمی
groups U جمع اوری چندین چیز با هم
groups U حزب
groups U مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
groups U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups U شیعه
groups U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
groups U دسته دسته کردن
groups U جمعیت گروه بندی کردن
groups U دسته دسته
groups U جمع شدن
groups U گروه
groups U دسته
groups U انجمن
blood groups U تعیین کردن
delivery groups U گروه معروف پیام
matched groups U گروههای جور
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
to form into groups U گروه بندی کردن
enentiotopic groups U گروههای اناتیتوتوپیک
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
In groups. In batches. U دسته دسته ( گروه گروه )
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
peer groups U گروه همسالان
blood groups U گروه خون
interest groups U گروههای ذینفع
blood groups U گروه خونی
matched groups U گروههای همتا
age groups U گروه سالخور
age groups U گروه سنی
vested interest groups U گروههای همسود
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
pressure U فشردن مضیقه
f.pressure U فشارمایع
pressure U مشقت
pressure U بار سنگین مصائب وسختیها
pressure U فشار
pressure U فشار هوا
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
pressure U سنگین
pressure U بار
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance U فشارسنج
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure gauge U فشارسنج
pressure device U عامل فشاری مین
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure head U ارتفاع فشار
pressure adjustment U تنظیم فشار
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
pressure gauge U فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure fraction U کسر فشاری
pressure face U سمت فشار
pressure drop U افت فشار
pressure device U ماسوره فشاری
pressure curve U خم فشار
pressure curve U منحنی فشار
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
pressure cook U تحت فشار پختن
pressure cook U دردیگ زودپزپختن
pressure cook U دیگ زودپز
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure U فشار درونی
low pressure U فشار خفیف
low pressure U فشار کم
loss of pressure U افت فشار
lateral pressure U فشار جانبی
pressure gage U فشارسنج
kinetic pressure U فشار سینتیک
internal pressure U فشار درونی
ice pressure U رانش یخ
intermediate pressure U فشار متوسط
intake pressure U فشار ورودی
initial pressure U فشار ابتدایی
inflationary pressure U فشار تورمی
increase of pressure U افزایش فشار
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
low pressure U سهل العبور
low pressure U منطقه کم فشار
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure U فشار پیستون
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure U فشار اسمزی
oil pressure U دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil pressure U فشارسنج روغن
molding pressure U فشار پرس
molding pressure U فشار قالب
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
manifold pressure U فشار گازگاه
impact pressure U فشار اصابت
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure change U تغییراتفشار
pressure bar U قسمتفشار
pressure cookers U دیگ زودپز
wind pressure U فشار باد
wheel pressure U فشار چرخ
wave pressure U فشار حاصل از موج
water pressure U فشار اب
vapour pressure U فشار بخار اب
vapor pressure U فشار بخار
vapor pressure U فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure U فشار بالابرنده
total pressure U فشار کل
pressure control U کنترلفشار
pressure dial U درجهفشار
to be under deadline pressure U عجله داشتن
pressure of time U فشار زمانی
time pressure U فشار زمانی
partial pressure U [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure U آبتحتفشار
pressure vessel U فشار
pressure vessel U فرف
pressure tube U لولهفشار
pressure screw U پیچفشرده
pressure plate U صفحهنگهدار
to bear pressure upon U فشار اوردن بر
tire pressure U فشار هوای لاستیک
systolic pressure U فشارخون انقباضی
pressure transducer U مبدل فشار
pressure tendency U گرایش فشار
pressure taping U انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping U روبیدن فشاری
pressure surface U سطح پیزومتریک
pressure surface U سطح فشار
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
pressure regulator U شیر فشار شکن
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech U فشار تکلم
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
pressure wave U موج فشار
pressure weld U جوش دادن فشاری
swelling pressure U فشار در اثر ازدیاد حجم
static pressure U فشار ایستایی
static pressure U فشار ثابت هوا
starting pressure U فشار استارت
sound pressure U فشار صوت
social pressure U فشار اجتماعی
reservoir pressure U فشار مخزن
reduced pressure U فشار کاهیده
reacted pressure U فشار واکنش شده
radiation pressure U فشار تشعشع
pulse pressure U فشار نبض
pressure welding U جوشکاری فشاری
pressure welding U جوش فشاری
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
pressure lamp U چراغ تلمبهای
effective pressure U فشار موثر
deflationary pressure U فشار انقباضی
critical pressure U فشار بحرانی
contact pressure U فشار تماس
contact pressure U فشار تماسی
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
constant pressure U فشار ثابت
compression pressure U فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
centre of pressure U مرکز فشار
center of pressure U مرکز فشار
brush pressure U فشار زغال
brake pressure U نیروی ترمز
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
diastolic pressure U فشار خون انبساطی
diastolic pressure U فشار دیاستولی
edge pressure U فشار لبه
economic pressure U فشار اقتصادی
earth pressure U فشار خاک
earth pressure U رانش خاک
earth pressure U فشار حاصل از خاک
soil pressure U رانش خاک
dynamic pressure U فشار پویا
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
dynamic pressure U فشار دینامیکی
discharge pressure U فشار تخلیه
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
direct pressure U فشار مستقیم
differential pressure U اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com