Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
premature
U
پیش رس
premature
U
بی موقع
premature
U
نابهنگام
premature
U
عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
premature
U
پیشرس
premature
U
پیش از موعد
premature
U
زودرس
premature
U
نارس
premature
U
قبل از موقع نابهنگام
premature labour
U
زاییمان پیش از موعد طبیعی
premature ignition
U
احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
premature ignition
U
احتراق زودرس
decision
U
مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision
U
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision
U
تصمیم گیری برای انجام کاری
take a decision
U
اتخاذ تصمیم کردن
to come to a decision
U
تصمیم گرفتن
to come to a decision
U
رای دادن
[قانون]
decision
U
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision
U
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision
U
حکم دادگاه داوری
decision
U
نتیجه
decision
U
عزم
decision
U
رای
decision
U
برنده با امتیاز
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
decision
U
تصمیم
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
U
مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision
U
قرار
logical decision
U
تصمیم منطقی
final decision
U
رای قطعی و نهایی
decision tree
U
درخت تصمیم
decision theory
U
تئوری تصمیم
decision tree
U
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree
U
مسیر تصمیم گیری
split decision
U
رای اکثریت داوران
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to make a decision
U
رای دادن
[قانون]
to make a decision
U
تصمیم گرفتن
decision variable
U
متغیر تصمیم گیری
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
decision making
U
تصمیم گیری
decision maker
U
تصمیم گیرنده
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیم
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیمی
decision height
U
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision criteria
U
ضوابط تصمیم گیری
decision box
U
جعبه تصمیم
decision altitude
U
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision table
U
جدول تصمیم گیری
decision table
U
جدول تصمیم
decision table
U
جدول تصمیمی
decision symbol
U
علامت تصمیم
decision structure
U
ساختار تصمیم
decision process
U
فرایند تصمیم
decision model
U
الگوی تصمیم گیری
It was a well - timed ( timely ) decision .
U
تصمیم بموقعی بود
decision support system
U
سیستم پشتیبانی تصمیم
A one-sided(unilateral)decision.
U
تصمیم یکجانبه
make or buy decision
U
تصمیم به ساخت یاخرید
decision making unit
U
واحد تصمیم گیرنده
decision making policy
U
سیاست تصمیم گیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com