English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pour it on thick <idiom> U ماهرانه چاپلوسی کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pour U افشاندن جاری شدن
pour U ریزش
pour U پاشیدن
pour U تراوش بوسیله ریزش
pour U مقدار ریزپ چیزی
pour U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pour U ریختن
pour U روان ساختن
pour U باریدن
pour out <idiom> U دردودل کردن
pour out <idiom> U به بیرون مساطه کردن
to pour out U بیرون ریختن
pour U جاری شدن یا ساختن
thick <idiom> U احمق ،غیر منطقی
thick U گل الود
thick U با فاصله زیاد از دوسطح
thick U ستبر
thick U صخیم
thick U غلیظ سفت
thick U کلفت
thick U انبوه
thick U تیره ابری
thick U گرفته
thick U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick U پرپشت
thick U زیاد
bottom pour U از زیر ریختن
top pour U ریختن از بالا
to pour rays U پرتو افکندن یا پاشیدن
to pour out tea U چایی ریختن
pour point U نقطه سیلان
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه جاری شدن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to lay it on thick U قراردادن کارگذاشتن
to lay it on thick U فرو نشاندن
He is thick-skinned. U آدم پوست کلفتی است
To be in the thick of some thing . U در کش وقوس کاری بودن
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
thick warp U نخ تار کلفت
thick weft U نخ پود کلفت
to lay it on thick U گذاردن
thick skinned U پوست کلفت
thick fog U مه غلیظ
thick skinned U بی احساس
thick skulled U کودن
thick skulled U خشک مغز
thick with trees U پر از درخت
thick witted U کودن
thick Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
thick and thin U راسخ
thick and thin U در دشواری وسهولت
thick and thin U در هر حال
thick-skinned U پوست کلفت
through thick and thin U درهمه حالی
thick witted U بی ذوق
thick witted U خشک مغز
how thick is the board? U کلفتی
how thick is the board? U تخته چقدراست
it is centimeters thick U دو سانتیمترکلفتی انست
top pour ladle U کفچه یا پاتیل ریخته گری
to pour oil on fire U اتش رادامن زدن
Shall I pour you a cup of tea? U برایتان یک فنجان چای بریزم ؟
to pour oil on fire U نمک برزخم پاشیدن
to pour cold water on U دلسرد کردن
to pour cold water on U سرد کردن
to pour oil on the flame U اتش خشم را دامن زدن
to pour oil on the flame U دعوارا سخت کردن
to pour oil on the flame U نمک بر زخم پاشیدن
to pour out abusive words U سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
To confide in someone. To pour out ones heart to someone. U با کسی درد دل کردن
thick film circuit U مدار غشایی ضخیم
to pour oil on troubled water U خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
to pour hot water over tea U اب گرم روی چایی ریختن
To pour clean water over some ones hand . <proverb> U آب پاکى روى دست کسى ریختن .
pour oil on troubled waters <idiom> U آب روی آتش ریختن
Thick ( sparse , thin ) hair . U موی پرپشت ( کم پشت )
He is absent- minded . He is muddle - headed . He is thick. گیج است [حواسش پرت است]
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com