English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
potato chips U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato chips U چیپز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
potato U انواع سیب زمینی
potato U سیب زمینی
hot potato U مایهی دردسر
couch potato U معتاد به تلویزیون
small potato U ادم یا چیز بی اهمیت
potato box U دهان
potato beetle U سوسک افت سیب زمینی
kidney potato U سیب زمینی سرخ
potato planter U الت سیب زمینی کاری
hot potato U کار دشوار و ناخوشایند
hot potato U هچل
hot potato U گرفتاری
couch potato U معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
couch potato U کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
potato masher U ساطورسیبزمینی
a hot potato <idiom> U [بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست]
potato chip U چیپز
potato chip U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato salad U سالاد سیب زمینی
sweet potato U سیب زمینی شیرین
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips U خرده چوب
chips U سیب زمینی سرخ کرده
chips U رنده کردن
chips U ورقه شدن
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
chips U ژتون
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips U چیپس
chips U تراشه
chips U ژتن ریزه
chips U لپ پریده کردن یا شدن
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U پاس بلند قوسی
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
silicon chips U تراشه سیلیکن
silicon chips U تراشه سیلیکان
silicon chips U تراشه سیلیسی
let the chips fall where they may <idiom> U نگران نتیجه یک کشف نبودن
removal of chips U برداشت براده
removal of chips U براده برداری
bargaining chips U عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips U مزیت
bargaining chips U انگیزانه
fish and chips U خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
discharge of chips U تخلیه براده ها
bituminized chips U تراشههای اسفالت
asphalt coated chips U روکش اسفالت روی سنگریزه ها
The prospects are bleak . The chips are down . U هواپس است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com