English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plaster works U گچکاری
plaster works U گچبری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plaster U گچ کاری کردن اندود
plaster U اندود کردن
plaster U مشمع انداختن روی
plaster U ضمادانداختن
plaster U گچ مالیدن
plaster U خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
plaster U گچ
plaster U دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
plaster U گچ زدن
plaster finish U اندود گچ
plaster charge U خرج انفجاری افشان
plaster background U مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
plaster background U دورنمای گچ کاری
mustard plaster U مشمع خردل
plaster charge U خرج شراپنل
plaster lime U اهک اندودکاری
plaster bat U گچلعابمخصوصفروفسفالی
to plaster any one with praise U کسیرا زیاد ستودن
lime plaster U اندود اهک
plaster powder U گچ نرم
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land plaster U گج
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
plaster powder U گرد گچ
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris U گچ زنده
plaster of Paris U گچ مجسمه سازی
plaster work U گچکاری
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster cast U قالبگیری گچی
plaster cast U ریخته گری گچی
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts U قالبگیری گچی
plaster of Paris U گچ پاریس
plaster casts U ریخته گری گچی
sticking plaster U مشمع چسب دار مخصوص روی زخم
plaster stone U سنگ گچ
render plaster on the wall U اندود کردن
plaster of lime and ashes U ساروج
plaster cutting knife U کارد گچبری
plaster of clay and straw U کاهگل
smooth plaster surface U پاکیزه کردن
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
render plaster on the wall U گچ مالیدن
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
if it works U اگر بشه
if it works U اگر این کار با موفقیت انجام شود
he works better U او بهتر کار میکند
ex works U تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
in the works <idiom> U درتدارک
ex works U یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
works U کارخانه
poetical works U اثارمنظوم
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
sewage works U استفادهازفاضلاببهعنوانکود
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
shoot the works <idiom> U از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
works inspector U بازرس کارخانه
works inspector U بازرس کارگاه
temporary works U کارهای موقت
salt works U کارخانه نمک سازی
works superintendent U مدیر کارخانه
preliminary works U کارهای مقدماتی
Construction works . U عملیات ساختمانی
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
poetical works U اثار شعری
poetical works U دیوان شعر
emergency works U کارهای اضطراری
public works U امورعام المنفعه
dye works U کارخانه رنگ سازی
public works U فواید عامه
public works U کارهای ساختمانی همگانی
clerk of the works U استادکار
clerk of the works U سرکارساختمانی
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
apple works U اپل ورکس
brick works U اجر سازی
engineering works U کارخانه ماشین سازی
gas works U کارخانه تولید گاز
miscellaneous works U کارهای مختلف
gas works U کارخانه گاز
works of art U کار هنری
microsoft works U مایکروسافت ورکس
lime works U اهکپزی
lead works U کارخانه سرب گدازی
works of art U اثرهنری
incidental works U کارهای اتفاقی
public works U تاسیسات عام المنفعه
brick works U اجر پزی
balance earth works U یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
The works include 4 volumes. U این کتاب چهار جلد است.
civil engineering works U بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
mintster of public works U وزیرکارهای عمومی
mintster of public works U وزیر فوائدعامه
iron and steel works U ذوی اهن و فولاد
gas works tar U قطران کارخانه گاز
road works ahead U جادهدردستاحداثاست
He works in the production section . U درقسمت تولید کار می کند
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock). U روز وشب کارمی کند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com