English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guidance U راهنمایی
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guidance U دستورالعمل راهنما
guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمایی
guidance U رهنمود
guidance U راهنما رهبری
guidance U هدایت
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
educational guidance U راهنمایی اموزشی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
vocational guidance U راهنمایی شغلی
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
pathfinder guidance U هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
laser guidance U هدایت لیزری بمب یا موشک
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
active homing guidance U هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
planning U زمینه سازی
planning U طرح ریزی
planning U طراحی
planning U نقشه کشی
planning U طرحریزی طرح نقشه
overall planning U برنامه ریزی کلی
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
planning <adj.> برنامه ریزی
planning horizon U مدت برنامه ریزی
national planning U برنامه ریزی ملی
planning factor U معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive U دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning cycle U دوره برنامه ریزی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
spatial planning U امایش سرزمین
planning horizon U افق برنامه ریزی
state planning U برنامه ریزی دولتی
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
rural planning U برنامه ریزی روستائی
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
project planning U نقشه کشی ساختمان
product planning U برنامه ریزی محصولات
production planning U برنامه ریزی تولید
population planning U برنامه ریزی جمعیت
planning system U نظام برنامه ریزی
planning staff U ستاد طرح ریزی کننده
planning principles U اصول برنامه ریزی
planning organization U سازمان برنامه
planning model U الگوی برنامه ریزی
system planning U طرح ریزی سیستم
town planning U شهرسازی
development planning U برنامه ریزی توسعه
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
career planning U طرح ریزی تهیه تخصصهای نظامی
career planning U طرح ریزی مشاغل
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
family planning U تنظیم خانواده
family planning U برنامه ریزی خانواده
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
fire planning U طرح ریزی اتش
financial planning U برنامه ریزی مالی
fire planning U طرح ریزی کردن اتش
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
military planning process U مراحل طرح ریزی نظامی
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
planning programming budgetting U system
basic planning guide U راهنمای اولیه طرح ریزی
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
family planning programs U برنامههای تنظیم خانواده
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com