English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pilot study U بررسی مقدماتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
study U غور بررسی
s.for study U ذوق تحصیل
self study U مطالعه پیش خود
study U تحصیل
study U درس
study U مطالعه
study U طرح ازمایشی
study U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U درس خواندن خوانش
study U بررسی کردن
study U بررسی
study U سنجیدن
study U ارزیابی کردن
study U مطالعه کردن
study U تجزیه کردن
study U محک زدن
study U بررسی کردن
study U عیار گرفتن
s.for study U میل به تحصیل
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
study U تحقیق کردن
study U تحقیق
first pilot U خلبان اول
first pilot U سرخلبان سرملوان
co pilot U کمک خلبان
pilot U ناوبری کردن
pilot U ناخدا
pilot U راننده قایق روی یخ
pilot U راننده
pilot U راهنمای ناوبری
pilot U پیلوت چراغ راهنما
pilot U رهبری کردن خلبانی کردن
pilot U راندن ازمایشی
pilot U راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilot U زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot U پیلوت
pilot U زبان پایلوت
pilot U خلبان
co-pilot U کمک خلبان
pilot U رهبر
pilot U Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
pilot U لیدر
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
brown study U عالم رویا و هپروت
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
What is your branch of study? U رشته تحصیلیتان چیست ؟
study habits U عادتهای مطالعه
system study U مطالعه سیستم
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
threat study U بررسی توسعه تهدید دشمن
time study U بررسی زمانی
to make a study of something U چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
to study for the bar U درس حقوق خواندن
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
staff study U بررسی ستادی
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
motion study U تحرک سنجی
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
case study U بررسی موردی
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
feasibility study U امکان سنجی
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
empirical study U بررسی ازمودی
empirical study U بررسی تجربی
child study U کودک پژوهی
capability study U مطالعه امکان انجام کار
area study U بررسی منطقهای
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
application study U بررسی پذیرش اماد
case study U مورد پژوهی
area study U بررسی منطقه
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
feasability study U مطالعات اجرایی
field study U بررسی میدانی
motion study U مطالعه ی حرکت
graduate study U تحصیلات دانشگاهی
he applied him self to study U دست بتحصیل زد
motion study U حرکت پژوهی
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
methodical study U بررسی روشمند
pilot lights U پیلوت
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
automatic pilot [A/P] U خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
paragliding pilot U خلبانپاراگلایدور
automatic pilot U دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
pilot lights U شمعک
pilot lights U افروزک
helicopter pilot U خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] U خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot U خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
pilot burner U پیلوت
pilot cell U پیل راهنما
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pilot house U اطاق سکان
pilot house U پل فرماندهی
pilot injection U تزریق مقدماتی
pilot lamp U لامپ خبر
pilot lamp U لامپ کنترل
pilot burner U چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
pilot brush U زغال راهنما
automatic pilot U خلبان اتوماتیک
test pilot U خلبان ازمایش کننده هواپیما
coast pilot U کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
pilot charges U هزینههای راهنما
pilot ballon U بالون اکتشافی
pilot bearing U بلبرینگ کلاج
pilot bearing U بلبرینگ لغزنده
pilot book U direction sailing
pilot lamp U لامپ پیلوت
pilot officer U ستوان دوم هوایی
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model U مدل ازمایشی
pilot motor U موتور کوچک
pilot rudder U تیغه سکان مانور ناو
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
pilot plant U کارگاه نمونه
pilot production U تولید نمونه
pilot plant U کارخانه نمونه
pilot model U نمونه ازمایشی
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
reference pilot U نمونه مرجع
pilot master U سر راهنما
pilot's trace U کالک دستی خلبان
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot's trace U کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot valve U سوپاپ تنظیم
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
time study man U وقت نگه دار
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
pilot gas tube U پیلوتلولهگاز
clutch pilot bearing U بلبرینگ کلاچ
clutch pilot bearing U زغال کلاچ
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
symonds' picture study test U ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
rozenzweig picture frustration study U ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
allport vernon lindzey study of values U ارزش سنج الپورت- ورنون- لیندزی
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com