Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pickup point
U
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pickup
U
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
pickup
U
بهبودی یافتن
pickup
U
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
pickup
U
تجدید فعالیت چیدن
pickup
U
انتخاب رشد
pickup
U
دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
pickup
U
پیکاپ
pickup
U
سوارکردن گرفتن
pickup
U
ترقی
pickup
U
برداشتن
pickup
U
بلندکردن
phonograph pickup
U
پیکاپ گرامافون
bass pickup
U
پیکاپباس
leg pickup
U
کنده کشی
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
midrange pickup
U
انگشتزنباسرعتمیانی
pickup message
U
پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
pickup reel
U
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
pickup field
U
محوطه سوار شدن درهواپیما
magnetic pickup
U
پیکاپ مغناطیسی
piezoelectric pickup
U
پیکاپ بلورین
pickup field
U
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
treble pickup
U
زهسهبرابر
pickup truck
U
وانتپیکان
pickup selector
U
انتخابگرزه
pickup cylinder
U
سیلندرلندشو
phono pickup
U
پیکاپ گرامافون
pickup artist
U
مشتاق زن
pickup artist
U
مرد زن پرست
pickup artist
U
زن دنبال کن
pickup artist
U
مردلاس زن
pickup tube
U
دوربین تلویزیونی
crystal pickup
U
پیکاپ بلورین
crystal pickup
U
پیک اپ کریستالی
reluctance pickup
U
پیکاپ مغناطیسی
variable reluctance pickup
U
پیکاپ مغناطیسی
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
near leg pickup and turnover
U
گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
head control and ankle pickup
U
بزکش
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
near leg pickup and leg block
U
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point
U
درصد
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
U
مرکز راس حد
near point
U
نقطه نزدیک
point out
<idiom>
U
توضیح دادن
the point is
U
اصل مطلب این است
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
U
محل شروع چیزی
point
U
نشان میدهد
point
U
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
U
پوینت
to come to a point
U
بنوک رسیدن
point
U
نقط ه
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
in point
U
مناسب
to the point
U
بجا
to the point
U
مربوط بموضوع
in point
U
بجا
in point
U
در خور
to come to a point
U
باریک شدن
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
far point
U
برد بینایی
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
The point is that…
U
چیزی که هست
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بطور نامربوط
off the point
U
بطور بی ربط
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point
U
نقطه صفر
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
point four
U
اصل چهار
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point
U
موضوع
point
U
جهت
point
U
درجه امتیاز بازی
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
point
U
نمره درس پوان
on the point of going
U
در شرف رفتن
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
point
U
هدف
off to a point
U
باریک شده نوک پیدامیکند
point
U
مسیر
point
U
مرحله قله
point
U
پایان
point
U
تیزکردن
point
U
گوشه دارکردن
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
point
U
ماده اصل
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
not to point
U
بیرون از موضوع
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
U
نوک
not to point
U
پرت بیجا
not to the point
U
خارج از موضوع
point
U
سر
point
U
محل یا موقعیت
point
U
نقطه
point
U
نکته
point
U
نوکدار کردن
point
U
محل
point
U
نشانه روی کردن
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
point
U
نقطه نوک
point
U
باریک کردن
point
U
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point
U
اصل
point
U
مقصود
point
U
محل مرکز
point
U
جهت مرحله
point
U
حد
point
U
نقطه گذاری کردن
point
U
دماغه
point
U
هدف گیری کردن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
متوجه ساختن
point
U
نشان دادن
point
U
امتیاز
point
U
اشاره کردن
point
U
خاطر نشان کردن
point
U
نوک گذاشتن
point
U
راس
point
U
رسد نوک
point of weld
U
نقطه جوش
point of support
U
تکیه گاه
point of tow
U
نقطه یدک ناو یا قایق
point operation
U
عمل نقطهای
symmetry point
U
نقطه تقارن
point of symmetry
U
نقطه تقارن
point of impact
U
نقطه اصابت
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
point of inflexion
U
نقطه عطف
point of intersection
U
نقطه تقاطع
point of intersection
U
نقطه تلاقی
point of loading
U
نقطه بارگیری
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of presence
U
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of inflection
U
نقطه عطف
point of regard
U
نقطه دید
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of support
U
نقطه اتکا
point particle
U
ذره نقطهای
point plotting
U
رسم نقطه
pour point
U
نقطه جاری شدن
pour point
U
نقطه ریزش
pour point
U
نقطه سیلان
preequivalence point
U
پیش از نقطه هم ارزی
principle point
U
مبداء اصلی
projection of a point
U
تصویر نقطه
projection of a point
U
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point
U
خط مصور
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
radix point
U
ممیز
radix point
U
نقطه مبنا
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
objective point
U
سمت مورد توجه
objective point
U
مقصد
point protector
U
سرمداد
point protector
U
چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale
U
مقیاس امتیازی
point size
U
اینچ
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system
U
شرط بندی براساس امتیاز
quiescent point
U
نقطه استراحت
point target
U
هدف کوچک
point target
U
اماج نقطهای
point of sight
U
نقطه دید
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
point bland
U
تیراندازی بدون نشانه روی
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point break
U
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point charge
U
بار نقطهای
point contact
U
تماس نقطهای
point contact
U
کنتاکت نقطهای
point d'appui
U
نقطه اتکاء
point d'appui
U
پایه
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
percentile point
U
نقطه صدکی
penetration point
U
درجه نفوذ
point bland
U
نزدیک به دهانه لوله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com