English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phantom U خیالی روح
phantom U خیال
phantom U مدار فانتوم
phantom U شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantom U هواپیمای فانتوم
phantom U شبح
phantom <adj.> U تو خالی
phantom U منظر فاهر فریبنده
phantom line U خط فرضی
phantom line U خط سری
phantom circuit U مدار دو خطه تلفنی
phantom circuit U مدار فانتوم
phantom circuit U مدار چهار سیمی
phantom target U جعبه بازاوا
phantom ROM U فضای کپی شده حافظه فقط خواندنی که توسط کد مخصوص قابل دستیابی است
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
phantom tumour U برامدگی موقتی
phantom tumour U باد موقتی
phantom limb U اندام خیالی
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
by order of U فرمان
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order off U حکم خروج
in order to ... U برای [اینکه]
in order to ... U تا [اینکه ]
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
by order of U حسب الامر
out of order U درهم برهم
first order U مرتبه اول
to the order of U در وجه
to the order of U به حواله کرد
in order that i may go U برای اینکه بروم
in order that he may go U برای اینکه برود
in order that U برای اینکه
in order that U تا اینکه
in order U درست
re order U سفارش دوم باره
second order U مرتبه دوم
In this order. In this way. U باین ترتیب
out of order U نادرست
out of order U خراب
out of order U از کار افتاده
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
well-order U خوش ترتیب [ریاضی]
to order <idiom> U به ترتیب
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
out of order <idiom> U کارنکردن
in order U دایر
order U دستورالعمل
to the order of U بحواله کرد
order U حکم
order U حواله کرد حواله کردن دستور
order U خرید سفارش خرید
order U سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
order U حواله
order U امر
order U مرتبه
order U سفارش دادن دستور دادن
order U دستورالعمل دستور
order U دستورعملیاتی
order U ترتیب
order U ترتیب انجام کار
order U فرمان نظم
order U نظم دادن
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order U سبک معماری
order U شیوه
order U سفارش دادن تنظیم کردن
order U راسته
order U کد عمل
order U دستور سفارش
in order U صحیح
order U نظام معماری
order U منظم کردن
order U ن
order U دستور دادن
order U مرتب کردن
order U رتبه
order U نظم
order U دستور
order U سفارش
order U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
purchase order U سفارش خرید
second order conditions U شرایط مرتبه دوم
purchase order U دستور خرید
order of bankruptcy U حکم ورشکستگی
second order conditions U شرایط ثانوی
order format U قالب سفارش
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
review order U لباس وتجهیزات و وسائل کامل
second order factor U عامل مرتبه دوم
referral order U درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
route order U فرمان ستون راه رو
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
review order U لباس وتحملات سان
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
order in council U تصویب نامه دولتی
public order U نظم عمومی
order of battle U ترتیب نیرو
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
order of discharge U حکم تصفیه
order of discharge U حکم برائت ذمه
order of the day U معادل agenda
order of the day U برنامه روزانه
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix U مرتبه ماتریس
order of magnitude U مرتبه بزرگی
order of fire U ترتیب احتراق موتور
order of fire U روش تیراندازی
order of the day U دستور جلسه
order off the field U حکم خروج
order time U زمان سفارش کالا
provisional order U دستور موقت اداری
processing of the order U انجام سفارش
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order U حواله پستی
place an order U سفارش دادن
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
payable to order U قابل پرداخت به حواله کرد
pay order U سندپرداخت حقوق
pay order U لیست پرداخت حقوق
partial order U ترتیب جزئی
partial order U پاره ترتیب
order of fire U ترتیب توالی اتش
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
Gigantic Order U [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order U شیوه غول ستونی [معماری]
German Order U سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order U سبک معماری فرانسوی
Doric Order U سبک معماری دوریک
Orinthian Order U معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order U [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order U [معماری یونی یونان]
balustrade Order U ترتیب نرده ستون ها
Attic Order U ستون بندی آتنی
assemblage of Order U ستون بندی مختلط
arch order U [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order U [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order U سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
Ionic Order U [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
Lattice [order] U شبکه [ریاضی]
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] U ساختار [ریاضی]
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را معزول کردن
to order somebody back U کسی را فراخواندن
in good order <adj.> U منظم
in good order <adj.> U مرتب
in good order <adj.> U تروتمیز
call-up order U دستور به خدمت [سربازی]
good order U خوش ترتیب [فلسفه]
trial order U سفارش ازمایشی
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order U معامله به قصد فرار از دین
transaction in order U liability avoid to
Is your passport in order ? U آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
to set in order U منظم کردن
to set in order U درست کردن
third order reaction U واکنش مرتبه سه
the line is out of order U سیم خراب است
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
superior order U دستور مافوق
superior order U امر مافوق
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order U نظم ترتیب
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
warning order U دستور اگهی
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
word order U ترتیب واژه ها
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. U مزاجم مرتب کارنمی کند
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. U بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order U سازمانوساختاراجتماعی
postal order U هزینهپستی
law and order U اطاعتازقانون
doric order U سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order U ساختارقرمتی
points of order U اخطار نظامنامهای
point of order U اخطار نظامنامهای
work order U برگ کار
work order U درخواست انجام کار حکم کار
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
second order reaction U واکنش مرتبه دوم
alphabetical order U به ترتیب حروف الفبا
first order transition U گداز مرتبه یک
first order reflection U انعکاس مرتبه یک
first order reaction U واکنش مرتبه یک
back order U سفارش معوق
firing order U ترتیب احتراق
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
fire order U فرمان اتش دادن
fire order U فرمان اتش
field order U دستورعملیاتی دستور رزمی
field order U دستورالعمل رزمی
factory order U سفارش ساخت
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com