Perdic | personal disposable income | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	personal disposable income U	درامد قابل تصرف شخصی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	disposable personal income U	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
	disposable personal income U	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
Other Matches

	disposable income U	درامد قابل تصرف
	disposable income U	درامدقابل استفاده
	disposable income U	درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
	disposable income U	درامد دریافتی
	personal income U	درامد سرانه
	personal income U	درامد شخصی
	personal income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	disposable U	ازدست دادنی
	disposable U	درمعرض
	disposable U	قابل عرضه
	disposable U	مصرف شدنی
	disposable U	چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
	disposable tableware U	ظروف یک بار مصرف
	disposable razor U	تیغتعویضی
	disposable camera U	دوربینبازاری
	disposable end item U	امادمصرفی شدنی
	disposable end item U	اماد یا اقلام قابل انهدام
	disposable gas cylinder U	سیلندرگازمصرفی
	personal U	منقول
	it is personal to himself U	مال شخص اوست
	personal U	حضوری
	personal U	منقول خصوصی
	personal U	ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
	personal U	محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
	personal U	ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
	personal U	وسیلهای
	personal U	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
	personal U	امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
	personal U	شماره تلفن ها
	personal U	آدرس ها و یادداشتها
	personal U	مربوط به کسی
	personal right U	حقوق شخصی
	personal right U	حقوق فردی
	to become personal U	وارد شخصیات شدن
	personal U	شخصی
	personal U	خصوصی
	personal U	حضوری مربوط به شخص
	It's for my personal use.	برای استفاده شخصی است.
	personal error U	خطای شخصی
	personal error U	خطاهای انفرادی افراد
	personal error U	خطاهای شخص
	personal duty U	واجب عینی
	personal foul U	خطای بدنی به حریف
	personal identity U	هویت شخصی
	personal effects U	لوازم شخصی
	personal tempo U	اهنگ فردی
	personal stereo U	واکمن WalkMan
	personal column	ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
	personal duty U	فرض عینی
	personal distribution U	توزیع درامد فردی
	personal exemptions U	معافیتهای شخصی
	operations personal U	پرسنل عملیات
	personal action U	دعوی منقول
	personal action U	دعوی شخصی
	personal affairs U	امور شخصی
	personal appearance U	وضع فاهر
	personal chattels U	دارایی منقول
	personal chattels U	دارایی شخصی منقول
	personal computing U	محاسبات شخصی
	personal computing U	استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
	personal constructs U	سازههای شخصی
	personal assistant	فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
	personal communications U	ارتباطاتشخصی
	personal representative U	مدیر ترکه
	personal representative U	امین ترکه
	personal requirment U	احتیاجات شخصی
	personal requirment U	حوائج شخصی
	personal status U	احوال شخصیه
	personal salute U	تیر سلام برای افراد
	personal salute U	مراسم سلام افراد برجسته
	personal state U	دارایی منقول
	personal staff U	ستاد خصوصی فرمانده
	personal staff U	ستاد شخصی
	personal service U	ابلاغ شخصی
	personal service U	خدمت شخصی
	personal remarks U	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
	personal remarks U	انتقادات شخصی
	personal surety U	کفالت
	personal surety U	کفیل
	personal influence U	نفوذ شخصی
	personal interest U	نفع شخصی
	personal microcomputer U	computer personal
	personal motive U	غرض شخصی
	personal outlays U	هزینههای شخصی
	personal ownership U	مالکیت شخصی
	personal pace U	اهنگ فردی
	personal property U	اموال شخصی
	personal property U	مایملک شخصی
	personal property U	دارایی شخصی منقول
	personal saving U	پس انداز شخصی
	personal computer U	کامپیوتر شخصی
	personal pronoun U	ضمیر شخصی
	personal computers U	کامپیوتر شخصی
	personal pronouns U	ضمائر شخصی
	personal deposit fund U	اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
	personal identification number U	شماره شناسایی شخصی
	personal information manager U	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
	personal knowledge of the judge U	علم قاضی
	personal data sheet U	برگه اطلاعات فردی
	personal service utility U	عرضه سرانه کار
	ibm personal system/ U	IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
	ibm personal computer xt U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
	ibm personal computer at U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
	ibm personal computer U	IBکامپیوتر شخصی
	personal service utility U	کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
	personal computer (view from above) U	کامپیوترشخصی
	ibm personal computer system/ U	کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
	Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
	personal radio cassette player U	رادیووضبطصوتشخصی
	woodworth personal data sheet U	پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
	edward's personal preference schedule U	مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
	blue chip personal computer U	IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
	income U	مهاجر واردشونده
	income U	ورودیه جدیدالورود
	income U	عایدی
	income U	ریزش فهور
	his income U	هر چه درامد داردخرج میکند
	income U	عایدات
	income U	جریان
	income U	دخل
	income U	عواید
	income U	درامد
	but for income U	قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
	mean income U	درامد متوسط
	current income U	درامد جاری
	income leakage U	کسر درامد
	income leakage U	نشت درامد
	income forgone U	درامداز دست رفته
	income forgone U	درامد صرف نظر شده
	psychic income U	درامد بی دردسر
	income tax U	مالیات برعایدات
	income and expenditure U	درامد و هزینه
	income effect U	اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
	income determination U	تعیین درامد
	income multiplier U	ضریب فزاینده درامد
	income per capita U	درامد سرانه
	permanent income U	درامد دائمی
	to rely on somebody for your income U	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
	marginal income U	درامد نهائی
	business income U	درامد خالص تجارتی
	bunched income U	درامد خدمات شخصی
	income velocity U	دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
	annual income U	درامد سالانه
	actual income U	درامد واقعی
	income velocity U	سرعت گردش پول
	income policy U	سیاست مربوط به درامدها
	income policy U	سیاست درامدی
	income tax U	مالیات بر درامد
	present income U	درامد جاری
	transitory income U	درامدموقتی
	rental income U	درامد ناشی از اجاره بها
	income effect U	تناسب خرید با درامد
	transitory income U	درامد انتقالی
	stream of income U	جریان درامد
	supplementary income U	درامد تکمیلی
	taxable income U	درامد مشمول مالیات
	temporary income U	درامد موقتی
	the p of income to expenses U	نسبت درامدبه هزینه
	transfer income U	درامد انتقالی
	total income U	درامد کل
	unearned income U	درامد باد اورده
	unearned income U	درامد ازمبنایی جز کار
	relative income U	درامد نسبی
	present income U	درامد حال
	labor income U	درامدهای کار
	property income U	درامد ناشی از املاک ومستغلات
	windfall income U	درامد باد اورده
	wage income U	درامدمربوط بکار
	psychic income U	درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
	real income U	درامد واقعی
	wage income U	درامد بشکل دستمزد
	redistribution of income U	توزیع دوباره درامد
	real income U	مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
	current income U	درامد یک سال مالی
	overseas income U	درامد از کشور یا کشورهای خارجی
	per capita income U	درامد سرانه
	national income U	درامد ملی
	money income U	مزد و حقوق
	ordinary income U	درامد عادی
	imputed income U	درامد ضمنی
	notional income U	درامد خیالی
	a modest income U	درآمدی متوسط
	income taxes U	مالیات بر درامد
	imputed income U	درامد انتسابی
	net income U	درامد خالص
	nominal income U	درامد اسمی
	nonmonetary income U	درامد غیر پولی
	income taxes U	مالیات برعایدات
	notional income U	درامد فرضی
	money income U	درامد پولی
	current income U	درامدیک دوره معین
	earned income U	درامدحاصله از کار
	earned income U	درامدکسب شده
	earned income U	درامد تحصیل شده
	income distribution U	توزیع درامد
	distribution of income U	توزیع درامد
	deferred income U	پیش دریافت درامد
	income accounts	حساب های درآمد
	deferred income U	درامدهای انتقالی
	deduction from income U	کسور درامد