Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
permanent store
U
انباره دائمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permanent way
U
مسیر ثابت
permanent
U
دائم
permanent
U
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
permanent
U
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
permanent
U
رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
U
حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
U
فایلی روی دیسک سخت
permanent
U
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanent way
U
مسیر دائمی
permanent
U
پایدار ماندنی
permanent
U
ابدی
permanent
U
ثابت
permanent
U
دائمی ماندنی
permanent
U
سیر دائمی
permanent
U
دائمی
permanent
U
همیشگی
permanent
U
پایدار
permanent
U
پایا
permanent
U
دایمی
permanent bar
U
حرمت ابدی
permanent bar
U
حرمت موبد
permanent rank
U
درجه دایمی
permanent prohibition
U
حرمت ابدی
permanent saving
U
پس انداز دائمی
permanent divorce
U
طلاق بائن
permanent party
U
جمعی دایمی یکان
permanent deformation
U
تغییر شکل پایا
permanent deligate
U
نماینده دایمی
permanent deformation
U
تغییر شکل دایمی
permanent rank
U
رتبه دایمی
permanent set
U
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
permanent consumption
U
مصرف دائمی
permanent wave
U
فرششماهه
permanent tooth
U
دندان دائمی
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent structures
U
ساختمانهای دائمی
permanent storage
U
حافظه دائمی
permanent storage
U
انبارش دائمی
permanent storage
U
انباره دائمی
permanent shuttering
U
قالب ثابت
permanent party
U
پرسنل دایمی
permanent oppropriation
U
سیستم اماددایمی یا خودکار
permanent emplacement
U
استقرار دایمی
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
permanent insane
U
مجنون دائمی
permanent insanity
U
جنون دائم
permanent load
U
بار دائمی
permanent magnet
U
مغناطیس پایدار
permanent magnet
U
اهنربای دائم
permanent magnet
U
اهنربای همیشگی
permanent magnet
U
اهنربای دائمی
permanent mold
U
قرار می گیرند
permanent mold
U
قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
permanent oppointment
U
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent income
U
درامد دائمی
permanent oppropriation
U
تدارک دایمی
permanent emplacement
U
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent error
U
خطای دائمی
permanent error
U
خطای ماندنی
permanent fault
U
عیب دائمی
permanent flow
U
ابدهی دایمی
permanent flow
U
بده دایمی
permanent flow
U
بده پایدار
permanent flow
U
بده همیشگی
permanent flow
U
ابدهی پایا
permanent hardness
U
سختی دائمی
permanent marriage
U
نکاح دائم
permanent color
U
رنگ دائمی
permanent flow
U
بده پایا
permanent color
U
رنگ با ثبات زیاد
store
U
انباره
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
store
U
دکان ذخیره
store
U
انبارکردن
store
U
انبار ناو
store
U
مغازه بزرگ
store
U
انبار
store
U
مخزن
store
U
ذخیره اندوخته
store
U
موجودی
store
U
مغازه دکان
store
U
فروشگاه
store
U
اندوختن انبار کردن
store
U
ذخیره کردن
store
U
ذخیره
store
U
دخیره کردن
store
U
انبارکردن اندوخته
store
U
انباره کردن
in store
U
موجود
in store
U
اماده
in store
U
اندوخته
d. store
U
مغازه بزرگ
store
U
اندوختن
store of value
U
منبع ارزش
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
store
U
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store
U
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store
U
ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store
U
واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store
U
سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store
U
می باقی می ماند
store
U
سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
permanent mold casting
U
ریجه
permanent residence permit
U
جواز اقامت دائمی
permanent water level
U
تراز پیوسته اب
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
permanent magnet steel
U
فولاد اهنربای دائمی
permanent magnet dynamic
U
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
permanent change of station
U
تغییر مکان دایمی
permanent change of station
U
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
permanent duty station
U
محل خدمت دایمی
permanent duty station
U
پادگان دایمی
permanent hardness of water
U
سختی دایم اب
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent magnet focusing
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
store-room
U
انبار خانگی
store-rooms
U
جای انبار کردن
set store on (by)
<idiom>
U
خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
The store across the street.
U
فروشگاه آنطرف خیابان
This way please. store across the street.
U
بفرمائید از این طرف
store-rooms
U
انبار
main store
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main store
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
department store
U
فروشگاه بزرگ
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
store room
U
جای انبار کردن
store room
U
انبار
store room
U
انبار خانگی
store-room
U
جای انبار کردن
store-room
U
انبار
convenience store
U
خواربار فروشی کوچک
sand store
U
انبار ماسه
pushdown store
U
انباره پایین فشردنی
local store
U
ذخیره محلی
backing store
U
انباره پشتیبان
beam store
U
انبار پرتویی
bonded store
U
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
internal store
U
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
general store
U
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
capacitor store
U
انباره خازنی
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
magnetic store
U
حافظه یا منبع مغناطیسی
external store
U
انباره خارجی
two level store
U
انباره دو سطحی
bonded store
U
انبار گمرک
store and forward
U
انبارش و ارسال
store and forward
U
ذخیره و ارسال
store-rooms
U
انبار خانگی
control store
U
انباره کنترل
permanent court of international arbitra
U
دیوان دایمی داوری بین المللی
magnetic tape store
U
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
grocery store
[American E]
U
بقالی
grocery store
[American E]
U
خواربار فروشی
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
to set no great store by
U
قیمتی ندانستن
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to check out that new clothing store
U
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
to set no great store by
U
مهم ندانستن
semi-permanent hair color
[American]
U
رنگ مو
permanent magnet moving coil instrument
U
سنجه ارسنوال
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
Plants store up the sun's energy.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com