Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
periodic report
U
گزارش دورهای
periodic
U
دورهای
periodic
U
مرتبا
periodic
U
که مرتب رخ میدهد
periodic
U
متناوب پریودیک
periodic
U
نوبهای
periodic
U
متناوب
periodic
U
نوبت دار
periodic
U
دوری
periodic
U
نوبتی
r.m.s. value of a periodic quantity
U
جذر متوسط مربعهای کمیتهای دورهای
periodic fluctuation
U
نوسان دورهای
periodic current
U
جریان دورهای
mean value of periodic quantity
U
میانگین کمیت دورهای
periodic table
U
جدول دورهای
periodic table
U
جدول تناوبی
periodic duty
U
کار متناوب
periodic stock check
U
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
simple periodic current
U
جریان دورهای ساده
intelligence
U
اطلاعات
intelligence
U
روح پاک یادانشمند
intelligence
U
اگاهی
intelligence
U
فهم بینش
intelligence
U
فراست
intelligence
U
اطلاع
intelligence
U
زیرکی
intelligence
U
هوش
intelligence
U
فرشته
intelligence
U
خبرگیری جاسوسی
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
U
اطلاعات نظامی
intelligence department
U
ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
intelligence estimate
U
براورد اطلاعات
intelligence estimate
U
براورداطلاعاتی
intelligence department
U
اداره اطلاعات
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
intelligence journal
U
دفتر روزنامه اطلاعات
intelligence cycle
U
مدار اطلاعاتی
intelligence collection
U
طرح جمع اوری اطلاعات
dispersed intelligence
U
یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
departmental intelligence
U
اطلاعات وزارت خانهای
departmental intelligence
U
اطلاعات اداری
intelligence process
U
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
weather intelligence
U
اطلاعات هواشناسی
fluid intelligence
U
هوش سیال
general intelligence
U
هوش عمومی
verbal intelligence
U
هوش کلامی
intelligence office
U
دفتر راهنمایی
intelligence collection
U
جمع اوری اطلاعات
intelligence annex
U
پیوست اطلاعاتی
intelligence journal
U
دفتریادداشت اطلاعات
intelligence office
U
دفتر اطلاعات
tactical intelligence
U
اطلاعات تاکتیکی
tactical intelligence
U
اطلاعات جنگی
intelligence summary
U
خلاصه وضعیت اطلاعاتی
the supreme intelligence
U
عقل کل
military intelligence
U
اطلاعات نظامی
marketing intelligence
U
اطلاعات بازاریابی
machine intelligence
U
هوش ماشین
local intelligence
U
هوش محلی
to give intelligence
U
اگاهی دادن
to give intelligence
U
خبر دادن
intelligence test
U
ازمون هوش
intelligence test
U
ازمایش هوش
intelligence summary
U
خلاصه اطلاعاتی
intelligence signal
U
پیام خبری
intelligence service
U
اداره اطلاعات
intelligence service
U
قسمت اطلاعات
intelligence quotient
U
عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
social intelligence
U
هوش اجتماعی
crystalized intelligence
U
هوش متبلور
intelligence annex
U
پیوست اطلاعات
artificial intelligence
U
هوش ساختگی
concrete intelligence
U
هوش عینی
artificial intelligence
U
هوش ماشینی
artificial intelligence
U
هوش مصنوعی
combat intelligence
U
اطلاعات رزمی
counter intelligence
U
ضداطلاعات
acoustical intelligence
U
اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
biographical intelligence
U
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
critical intelligence
U
اطلاعات مهم
critical intelligence
U
اطلاعات حیاتی
automated intelligence file
U
پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
Central Intelligence Agency
U
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
lorge thorndike intelligence test
U
هوش ازمای لورج- ترندایک
wechsler adult intelligence scale
U
مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان
stanford binet intelligence scale
U
مقیاس هوشی استانفورد-بینه
leiter adult intelligence scale
U
مقیاس هوشی لایتر برای بزرگسالان
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
report
U
گزارش
report
U
خبردادن
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
اطلاع دادن
the report goes
U
چنین گویند
report
U
معرفی کردن خود
report
U
گزارش دادن به
report
U
صدای شلیک
report
U
خبر
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
شایعه
report
U
شهرت
report
U
مدرک
report
U
صدا
report
U
گواهی
report
U
گزارش دادن
report
U
انتشار
report program
U
برنامه گزارش
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
report writer
U
گزارش نویسی
report writer
U
نویسنده گزارش
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
self report inventories
U
پرسشنامههای خودسنجی
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
situation report
U
گزارش وضعیت
snap report
U
گزارش فوری یا انی
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report
U
گزارش وضعیت
submit a report
U
گزارش دادن
survey report
U
گزارش بازرسی
subemit a report
U
گزارش دادن
technical report
U
گزارش فنی
to report oneself
U
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report
U
گزارش شفاهی
to draw up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
school report
U
گزارش اموزشگاه
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
press report
U
گزارش خبری
to make out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty
U
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to write up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report card
U
کارنامه
error report
U
گزارش خطا
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report
U
گزارشات تکمیلی
feeder report
U
گزارشات بعدی
final report
U
گزارش نهایی
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
U
تعرفه خدمتی
flash report
U
گزارش انی
flash report
U
گزارش برق اسا
hot report
U
گزارش مهم
hot report
U
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough
U
من پیش نویس این گزارش رادیدم
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
report cards
U
کارنامه
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
annual report
U
گزارش سالانه
annual report
U
گزارش سالیانه
command report
U
گزارش فرماندهی
contact report
U
گزارش اخذ تماس
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report
U
گزارش مشروح
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
internal report
U
گزارش داخلی
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
report file
U
فایل گزارش
report generation
U
گهارش زایی
report generator
U
تولیدگزارش
report generation
U
تولید گزارش
report generator
U
گزارش زا
report generator
U
مولد گزارش
report generator
U
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
readiness to report
U
حاضر جوابی
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
U
نیک نام
management report
U
گزارش مدیریت
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report program generator
U
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director
U
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report progarm generator
U
زبان ار- پی- جی
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
a true and accurate report
U
گزارشی درست و دقیق
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
U
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language
U
زبان برنامه نویسی مفسر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com