English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
payment stopped U دستور عدم پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
stopped U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped U جلوگیری منع
stopped U مکث
stopped U توقف
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U انجام ندادن عملی
stopped U توقف انجام کار
stopped U ایستادن
stopped U قطع کردن
stopped U استوپ داور بوکس
stopped U ایستادن توقف کردن
stopped U ایست
stopped U از کار افتادن مانع شدن
stopped U نگاه داشتن
stopped U سدکردن
stopped U تعطیل کردن
stopped U خواباندن بند اوردن
stopped U منع
stopped U توقف منزلگاه بین راه
stopped U ناک دان
stopped U ورجستن
stopped U برخورد
stopped U گیره
stopped U متوقف کننده
stopped U ایستگاه نقطه
stopped U مانع
stopped U ایستاندن
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
I have stopped dealing with him . U دیگربا اومعامله نمی کنم
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
end stopped U دارای سکته ملیح
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
His heart stopped beating. U قلبش از کار ایستاد
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
in payment of U بجای
on payment U دربرابر پول
on payment U باپول
on payment U در مقابل وجه
by payment U از طریق پرداخت
non payment U عدم پرداخت
in payment of U بعوض
payment U کارسازی
re payment U بازپرداخت
in payment of U درازای
against payment U با پول
payment U قسط
payment U وجه
payment U تادیه پول
payment U پرداخت
non-payment U عدم پرداخت
down payment U پیش قسط
down payment U پیش پرداخت
payment U تادیه
against payment U در برابر پول
against payment U درمقابل وجه
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payment in kind U پرداخت جنسی
payment against documents پرداخت در برابر اسناد
payment of a debt U اداء دین
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in full U پرداخت کامل
payment in advance U پیش پرداخت کردن
payment in advance U پیش پرداخت
payment in full U پرداخت تمام
prompt payment U پرداخت فوری
payment of an debt U وفاء دین
payment on account آنچه علی الحساب پرداخت میشود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
to stop payment U درمانده یا ورشکست شدن
terms of payment U شرایط پرداخت
suspension of payment U توقف
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
punctual payment U پرداخت در سر وعده
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
pre payment U پیش پرداخت
payment under a guarantee U پرداخت تحت ضمانتنامه
payment terms U شرایط پرداخت
payment under reserve U پرداخت تحت تضمین
payment on account U قسط
upfront payment U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
advance payment U پیش پرداخت
documents against payment U اسناد در مقابل پرداخت
document against payment U تحویل اسناد در ازای پرداخت
demand for payment U تقاضای پرداخت
casual payment U مساعده
deferred payment U پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت مدت دار
deferred payment U پرداخت معوق
date of payment U موعد پرداخت
clean payment U پرداخت بی قید و شرط
casual payment U پیش پرداخت
average payment U پرداخت متوسط
as a partial payment U علی الحساب
annual payment U قسط سالیانه
annual payment U پرداخت سالیانه
final payment U پراخت نهائی
final payment U پرداخت نهایی
in part payment U علی الحساب
part payment U پرداخت اقساطی
part payment U بیعانه قسط
payment against a draft U پیش پرداخت در مقابل برات
on account payment U پیش پرداخت
notice of non payment U گواهی عدم پرداخت
monthly payment U پرداخت ماهانه
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
installment payment U پرداخت قسطی
payment by installments U پرداخت قسطی
regular payment of salaries U پرداخت حقوق بطورمرتب
balance of international payment U موازنه پرداختهای بین المللی
preferential claims payment U طلب ممتازه
arrangement for payment by instalment U قسط بندی
arrangement for payment by instalment U تقسیط
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
annual payment factor U ضریب بازپرداخت سالیانه
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
delayed payment penalty U خسارت تاخیرتادیه
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
deferred payment credit U اعتبار برای پرداختهای معوق
lump sum payment U پرداخت نقدی
lump sum payment U پرداخت یکجا
mail order of payment U دستور پرداخت کتبی
delayed payment penalty U زیان دیر کرد
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
payment in due cource U پرداخت به موقع
discontinue the payment of the cost of U ترک انفاق
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
to make a part [ial] payment U یک قسط را پرداختن
fee [payment to professional people] U حق الزحمه
fee [payment to professional people] U اجرت
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U پول پرداختن
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
payment by installments [American English] U قسط
payment on account [American English] U قسط
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
secure encryption payment protocol U سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com