English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
explosion U لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
explosion U ترکش منفجر کردن ترکیدن
explosion U احتراق
explosion U هیاهو
explosion U بیرون ریزی سروصدا
explosion U انفجار
combinatorial explosion U انفجارترکیبی
explosion hazard U خطر انفجار
explosion proof U پوشش ضد انفجار
explosion proof U ازمایش- انفجار
explosion shot U ضربه چوب به ماسه
information explosion U انفجار اطلاعات
population explosion U انفجار جمعیت
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
the force of the explosion U شدت انفجار
of its parts U کل ازهریکی ازاجزای خودبزرگتر است
parts U هیئتها
in these parts <adv.> U در این کشور
six parts U ششدانگ
parts U احزاب
the i. parts of a whole U بخش هایی مکمل یک چیزدرست
parts U قطعات یدکی
in parts U به اقساط
in parts U جزء جزء
for my parts U من که
for my parts U از سهم خودم
in these parts <adv.> U در اینجا
parts of spectacles U قسمتهایمختلفعینک
parts of a shoe U اجزایکفش
parts of a flag U اجزایپرچم
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
Parts-per notation U بخش در یکای سنجش [مهندسی]
parts of the weapon U اجزایسلاح
integration by parts U انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
integration by parts U انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
parts of the ear U قسمتهایمختلفگوش
parts of speech U اقسام کلمه
proportional parts U بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
parts peculiar U قطعات مخصوص
parts list U لیست اجزاء
parts list U فهرست قطعات
parts list U لیست قطعات
common parts U قطعات عمومی
common parts U قطعات یدکی عمومی
the secret parts U شرمگاه
private parts U شرمگاه
spare parts U قطعات یدکی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
repair parts U قطعات یدکی
privy parts U عورت
privy parts U شرمگاه
prineipal parts U اصول فعل
principal parts U قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
piece parts U قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
parts programmer U برنامه نویس اجزاء
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
poverty parts friends <idiom> U بی زر میسر نشود کام دوستان
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
the cow parts the hoofs U گاو سمهای شکافته دارد
parts per million [ppm] U بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
missing parts test U ازمون افتادگی وار
Are there any houses for sale in these parts? U این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
Cut the cake into three separate parts. U کیک را به سه قسمت جدا ببرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com