Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parallel feed
U
خورد موازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parallel
U
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
parallel
U
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallel
U
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
parallel
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel
U
که همزمان ارسال شود
parallel
U
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
parallel
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallel
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallel
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
U
نظیر مطابق بودن با
parallel
U
همسو
parallel
U
موازی کردن اسکیها
parallel
U
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallel
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
is not parallel to
U
مساوینیست
is parallel to
U
مساویاست
without parallel
U
بی مانند بی نظیر
parallel
U
که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
parallel
U
1-
parallel
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
U
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
parallel
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel
U
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
U
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
U
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
U
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallel
U
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
parallel
U
انشعاب
parallel
U
همگام قرینه
parallel
U
همزمان
parallel
U
موازی
parallel
U
متوازی
parallel
U
برابر خط موازی
parallel
U
موازی کردن برابر کردن
parallel
U
که همزمان ارسال می شوند
parallel
U
شنت
parallel
U
همتا
feed
U
خوراندن تغذیه کردن
feed
U
جلو بردن
feed
U
علیق
feed
U
خوراک
feed
U
تغذیه کردن
feed
U
خورد
feed
U
خوراک علوفه
feed
U
خوردن
feed
U
پروردن چراندن
to feed off
U
چاق کردن
to feed off
U
پرواری کردن
to be out at feed
U
درچرابودن
to be off ones feed
U
افتادن
to be off ones feed
U
ازخوراک
feed
U
خوراندن
feed
U
درون گذاشت
feed
U
کاررساندن
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed
U
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed
U
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed
U
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed
U
تغذیه گردن
feed
U
خوراک دادن
feed
U
چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
feed
U
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
feed
U
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
parallel circuit
U
مدار موازی
parallel clamp
U
گیره پیچی موازی
parallel column
U
ستونهای موازی
parallel connection
U
اتصال موازی
parallel conversion
U
تبدیل موازی
parallel interface
U
رابط موازی
parallel items
U
سوالهای همتا
parallel circuit
U
مدار شنتی
parallel cells
U
یاختههای موازی
parallel series
U
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
parallel perspective
U
پرسپکتیو همرو یا موازی
parallel access
U
با دست یابی موازی
parallel access
U
دستیابی موازی
parallel adder
U
افزایشگر موازی
parallel adder
U
جمع کننده موازی
parallel aerofoil
U
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
parallel bars
U
پارالل ژیمناستیک
parallel bars
U
مانع در پرش اسب
parallel bars
U
میلههای پارالل
parallel law
U
قانون توازی
parallel operation
U
عمل موازی
parallel operation
U
عملکرد موازی
parallel storage
U
انباره موازی
parallel storage
U
انبارش موازی
parallel system
U
شبکه موازی
parallel tests
U
ازمونهای همتا
parallel transmission
U
مخابره موازی
parallel transmission
U
انتقال موازی
parallel transmission
U
ارسال موازی
running in parallel
U
پردازش موازی
parallel sheaf
U
مروحه موازی
parallel run
U
اجرای موازی
parallel ruler
U
خط کش موازی
parallel operation
U
عملیات موازی
parallel port
U
درگاه موازی
parallel printer
U
چاپگر موازی
parallel printing
U
چاپ موازی
parallel processing
U
پردازش موازی
parallel processor
U
موازی پرداز
parallel processor
U
پردازنده موازی
parallel reading
U
خواندن موازی
to decline from the parallel
U
از حالت موازی خارج شدن
two parallel lines
U
دو خط موازی
axially parallel
U
در راستای محوری
connect in parallel
U
بطور موازی اتصال دادن
bit parallel
U
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
parallel computer
U
کامپیوتر موازی
axially parallel
U
موازی محوری
pin feed
U
تغذیه ممتد کاغذ
pin feed
U
خورد سنجاقی
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
sprocket feed
U
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
stall feed
U
پرواری کردن
pin feed
U
قرقرهای
card feed
U
خورد کارت
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
feed back
U
بازخور
face up feed
U
خورد رو به بالا
face down feed
U
خورد رو به پایین
cutler feed
U
تغذیه کاتلر
cross feed
U
تغذیه عرضی
cross feed
U
خورد متقابل
chicken feed
U
غذای جوجه
chicken feed
U
مبلغ ناچیز
to feed ones eyes
U
چشم چرانی کردن
feed table
U
صفحهعلوفه
feed tube
U
مجرایعبورغذا
spoon-feed
U
باقاشق غذا دادن
spoon feed
U
باقاشق غذا دادن
jackpot feed
U
لولهتغذیهمحتوایپول
bottle-feed
U
بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
chicken feed
<idiom>
U
یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
feed someone a line
<idiom>
U
فریب دادن
feed pin
U
سوزنتغذیه
feed lever
U
اهرم دندانهچرخ
feed dog
U
دندهزیرین
to feed oneself
U
غذاخوردن
tractor feed
U
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
tractor feed
U
تغذیه کاغذ پیوسته
breast-feed
U
شیر پستان دادن
breast-feed
U
با پستان شیردادن
force-feed
U
به زور خوراندن
force-feed
U
به زور به خورد کسی دادن
force-feed
U
واخوراندن
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
line feed
U
تعویض سطر
feed track
U
شیار پیشبری
feed tank
U
مخزن سوخت
feed tank
U
مخزن اب
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
feed stock
U
مواد اولیه
feed roller
U
غلتک پیش بر
feed reel
U
حلقه خوراننده
line feed
U
تعویض خط
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
form feed
U
خورش ورقه
form feed
U
تغذیه کاغذ
line feed
U
تغذیه خط
line feed
U
گذرخط
magazine feed
U
تغذیه مخزن
main feed
U
تغذیه اصلی
make up feed
U
اب مصرفی دیگ بخار ناو
friction feed
U
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
friction feed
U
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
paper feed
U
خورش کاغذی
feed pump
U
پمپ تغذیه
feed hopper
U
ناودان پیش بری
feed holes
U
سوراخهای پیشبر
feed heater
U
دستگاه صرفه جویی درحرارت
feed mechanism
U
مکانیزم تغذیه
feed hole
U
سوراخ پیش بر
feed door
U
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
feed belt
U
نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
feed back
U
بازخورد
feed pipe
U
لوله تغذیه
feed pitch
U
گام پیش بری
feed back
U
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
feed pump
U
پمپ سوخت رسانی
feed back
U
فیدبک
parallel search storage
U
انباره جستجوی موازی
parallel resonant circuit
U
مدار همنوای موازی
force displaced in parallel
U
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
parallel input output
U
ورودی و خروجی موازی
series parallel connection
U
اتصال زنجیری- موازی
anti parallel feeding
U
تغذیه مخالف
random parallel tests
U
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
series parallel connection
U
اتصال سری- موازی
uneven parallel bars
U
پارالل زنان
parallel trussed girder
U
تیر شبکهای موازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com