English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convertor U تبدیل کننده
convertor U برگرداننده
convertor U مبلغ مذهبی
convertor U کنورتور
convertor U مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
convertor U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
convertor U الت تبدیل
frequency convertor U مبدل فرکانس
convertor reactor U راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
oxygen U اکسیژن دار
oxygen U گاز اکسیژن
oxygen U هوادادن
oxygen U O :symb
oxygen U اکسیژن
oxygen cylinder U مخزن اکسیژن
oxygen carrier U اکسیژن بر
oxygen bridge U پل اکسیژنی
oxygen cylinder U سیلندراکسیژن
oxygen valve U شیراکسیژن
oxygen indicator U اکسیژنیدک
oxygen mask U ماسکاکسیژن
oxygen extraction U جذب اکسیژن
oxygen deficit U کسر اکسیژن
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
oxygen debt U بدهی اکسیژن
oxygen cylinder U سیلندر اکسیژن
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
oxygen acid U اسید اکسیژن دار
atmospheric oxygen U اکسیژن هوا
oxygen ration U نسبت اکسیژن
oxygen ration U ضریب قدرت اسیدی
oxygen acid U اکسی اسید
liquid oxygen U اکسیژن مایع
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
liquid oxygen tank U مخزناکسیژنمایع
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
oxygen supply regulator U کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
acyl oxygen fission U گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
oxygen converter steel U فولاد ال دی
oxygen steelmaking process U فرایند فولادسازی اکسیژنی
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
liquid oxygen tank baffle U مخزناکسیژنمایعبیمصرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com