Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overhead charges
U
هزینه ثابت عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhead
U
بیت تشخیص خطا در ارسال
overhead
U
هوایی
overhead
U
بالاسری
overhead
U
مخارج کلی سرجمع
overhead
U
دربالای سر
overhead
U
بالا
overhead
U
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
overhead
U
مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
overhead
U
منابع حاشیهای
overhead
U
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
overhead
U
سر ستون
overhead
U
در بالای سر
overhead
U
در هوا
overhead
U
سر بالا
overhead
U
ابشار
overhead
U
بالای سر
overhead
U
مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
overhead conductor
U
خط هوایی
overhead conductor
U
سیم هوایی
overhead clearance
U
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead investments
U
سرمایه گذاریهای عمومی
overhead beam
U
تیر سقف
overhead backhand
U
بک هند از بالای سر
overhead expenses
U
به خرج
system overhead
U
بالاسری سیتم
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای عمومی
overhead product
U
محصول سبک
overhead rial
U
ریل اویزان
overhead roadway
U
پل هوایی
overhead roadway
U
جاده هوایی
overhead stroke
U
ضربه از بالای سر
overhead trolley
U
خطوط هوایی ترن برقی
system overhead
U
مازاد سیستم
overhead connection
U
اتصالبالایی
overhead frame
U
قالببالایسر
overhead guard
U
حافظبالایسر
overhead expenses
U
به هزینه
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overhead pass
U
پاس با دو دست از بالای سر
overhead cover
U
حفاظ بالای سر
overhead cover
U
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead forehand
U
فورهند از بالای سر
overhead gharges
U
هزینه اداری
overhead gharges
U
هزینه ثابت عمومی
overhead kick
U
ضربه قیچی به عقب
overhead line
U
سیمکشی هوایی
overhead line
U
خط هوایی
overhead loop
U
گره حلقومی یا گره بالاتنه
overhead wires
U
کابلهایبالایی
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
overhead earth wire
U
قسمتبالاییتیربرق
overhead switch panel
U
صفحهکلیدبالایسر
charges
U
خرج
charges
U
تصدی
charges
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
U
بار
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
U
خطای حمله
charges
U
حمله به حریف
charges
U
اتهام
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
بار کردن
charges
U
شارژ کردن شارژ
charges
U
پر کردن
charges
U
خرج منفجره
charges
U
متهم کردن
charges
U
عهده داری
charges
U
حمله اتهام
charges
U
هزینه
charges
U
وزن
charges
U
گماشتن
charges
U
عهده دارکردن
charges
U
زیربار کشیدن
charges
U
متهم ساختن
charges
U
مطالبه بها
charges
U
پرکردن
charges
U
موردحمایت
charges
U
بار الکتریکی
charges
U
بدهکار کردن
charges
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges
U
بار مسئولیت
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
U
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges
U
محفظهای
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
bank charges
U
هزینههای بانکی
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
transport charges
U
کرایه
examples of charges
U
نشانههاینظامی
capital charges
U
هزینههای سرمایه
depth charges
U
خرج عمیق
additional charges
U
خرجهای اضافی
additional charges
U
اتهامات اضافی
depth charges
U
خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges
U
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
repulsion of charges
U
نیروی دافعه بارها
pilot charges
U
هزینههای راهنما
bank charges
U
bank
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
freight charges
U
مخارج حمل
freight charges
U
هزینههای حمل
free of all charges
U
بدون هیچگونه مخارج
flashless charges
U
خرج کم کننده شعله
flashless charges
U
خرج بی شعله
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
collection charges
U
هزینه وصول
charges prepaid
U
هزینه پیش پرداخت شده
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
charges collect
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
Find demolition charges to
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com