Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out of pocket expenses
U
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
Other Matches
expenses
U
مخارج
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
actual expenses
U
مخارج واقعی
management expenses
U
مخارج اداری
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
management expenses
U
مخارج مدیریت
overhead expenses
U
به خرج
overhead expenses
U
به هزینه
initial expenses
U
هزینه ابتدائی
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
initial expenses
U
هزینه نخستین
indirect expenses
U
مخارج غیرمستقیم
living expenses
U
هزینه زندگی
incidental expenses
U
مخارج اتفاقی
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
deduction of expenses
U
کسر مخارج
[اقتصاد]
extra expenses
U
هزینه های اضافی
extra expenses
U
هزینه نهایی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
travelling expenses
U
مخارج سفر
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
receipts and expenses
U
جمع وخروج
receipts and expenses
U
واردات وصادرات
financial expenses
U
هزینههای مالی
all the expenses fell on him
U
تمام مخارج به گردن اوافتاد
To cut down expenses .
U
خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
Inclusive of all expenses .
U
خرج دررفته ( بطور خالص )
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
application expenses
U
هزینه های درخواستنامه
[درخواست کار]
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
To bear heavy expenses.
U
سرب فلز سنگین وزنی است
To incur some heavy expenses.
U
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
I crossed out the extra expenses .
U
هزینه های اضافی را قلم زدم
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
pocket
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
U
فرورفتگی
pocket
U
پیش رفتگی خط جبهه
pocket
U
حباب
she had him in her pocket
U
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
U
محاصره شدن
pocket
U
بجیب زدن
pocket
U
پولی
pocket
U
جیب
pocket
U
کیسه هوایی
pocket
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket
U
کوچک جیبی
pocket
U
نقدی
pocket
U
جیب دار درجیب گذاردن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
centre pocket
U
مرکزی
interior pocket
U
جیبداخلی
top pocket
U
حفرهفوقانی
inset pocket
U
جیبمخفی
hidden pocket
U
جیبمخفی
gusset pocket
U
جیبپاکتی
front pocket
U
جیبجلو
mock pocket
U
جیبساختگی
outside ticket pocket
U
جیبکوچکبیرونی
fork pocket
U
محفظهانشعابی
foot pocket
قالب پا
flap pocket
U
جیبلبهدار
exterior pocket
U
کیفبازشو
door pocket
U
جیبدر
patch pocket
U
جیبرویسینه
seam pocket
U
جیبرویدرز
air pocket
U
دست انداز هوایی
pocket rule
U
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rules
U
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket rules
U
خط کش های تاشو
[ابزار]
pocket calculator
U
ماشین حساب جیبی
stake pocket
U
جیبتودهای
vertical pocket
U
جیبعمودی
welt pocket
U
جیبنواری
pocket-sized
U
جیبی
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket.
U
جیبم رازدند
trouser pocket
U
جیب شلوار
pocket watch
U
ساعت جیبی
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
pocket calculator
U
حسابگر جیبی
i am 0 rials out of pocket
U
05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
lime pocket
U
پوشش اهک
pocket battleship
U
رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards
U
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book
U
کیف بغلی
pocket book
U
دفتر بغلی
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket computer
U
کامپیوتر جیبی
pocket edition
U
چاپ جیبی کتاب
pocket judgment
U
سند قطعی لازم الاجرا
i am rials in pocket
U
سه ریال سود بردم
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
empty pocket
U
ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket calculators
U
حسابگر جیبی
pocket handkerchief
U
دستمال جیبی
pocket handkerchiefs
U
دستمال جیبی
pocket knife
U
چاقوی جیبی
pocket knives
U
چاقوی جیبی
air pocket
U
منفذ
air pocket
U
بادگیر
air pocket
U
چاه هوایی
armature pocket
U
شیار ارمیچر
called pocket
U
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket money
U
پول جیب
chip pocket
U
شیار دندانههای اره
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
the furniture of ones pocket
U
دارایی جیب
pocket pistol
U
بغلی عرق
watch pocket
U
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
vest pocket
U
جیب جلیقه
pocket split
U
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto
U
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
watch pocket
U
جیب ساعتی
slash pocket
U
جیب عمودی درجهت درزلباس
vest pocket
U
مخصوص
back pocket
U
جیبپشتی
pocket pistol
U
طپانچه جیبی
pocket piece
U
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
centre pocket
U
گودال
pocket lamp
U
لامپ کوچک
bottom pocket
U
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
one pocket billiard
U
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
batten pocket
U
بادبان
pocket lamp
U
چراغ قوه
pocket meter
U
سنجه جیبی
pocket picking
U
جیب بری
vest pocket
U
جیبی
bottle pocket billiard
U
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
hand warmer pocket
U
جیببقل
front top pocket
U
جیببالایجلویشلوار
ast welt pocket
U
جیبپیشسینهای
hand-warmer pocket
U
جیبگرم کنندهیدست
trousers pocket
[American E]
U
جیب شلوار
pants pocket
[American E]
U
جیب شلوار
poker pocket billiards
U
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
To put ones hand in ones pocket.
U
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To pick somebodys pocket.
U
جیب کسی را زدن
broad welt side pocket
U
جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Money burnes a hole in his pocket.
U
پول تو جیب اش بند نمی شود
money burns a hole in his pocket
<idiom>
U
پول تو دستش بند نمی شود
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com