Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
organ loft
U
ارغنون گاه
organ loft
U
جای ارگ
organ loft
U
غرفه ارگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
U
ارتفاع گوی گلف اززمین
loft
U
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
loft
U
زاویه سطح قسمتی از سرچوب گلف دور از قسمت عمودی
loft
U
توپ هوایی زدن
loft
U
در زیر شیروانی قراردادن
loft
U
اطاق نزدیک سقف
loft
U
کبوترخانه اسمان
loft
U
فراز
loft
U
سقف
loft
U
بلندکردن
loft
U
اطاق زیر شیروانی
cock loft
U
اطاق زیرشیروانی
hay loft
U
انبار علف
hay loft
U
انبار علوفه
loft bombing
U
بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
sail loft
U
جایگاه بادبان سازی
loft ladder
U
نردباناتاقزیرشیروانی
loft ladder
U
نردبان کشویی
[مخصوص اتاق زیرشیروانی]
loft ladder
U
پلکلان کشویی
[مخصوص اتاق زیرشیروانی]
choir-loft
U
[بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
choir loft
U
جای مخصوص خواندن کلیسا
organ
U
ارگان
organ
U
ارگ
organ
U
الت وسیله
organ
U
اندام
organ
U
عضو
organ
U
ارغنون
organ of corty
U
اندام کورتی
organ of the body
U
عضو بدن
organ pleasure
U
لذت اندامی
organ system
U
دستگاه
organ transplantation
U
پیوند عضو
pipe organ
U
ارغنون لولهای
pipe organ
U
ارگ نی دار
reed organ
U
یکنوع الت موسیقی بادی
sense organ
U
عضو حس
sense organ
U
عامل احساس
sense organ
U
اندام حسی
mechanism of the organ
U
نظام تشکیلات
mechanism of the organ
U
مکانیزم ارگان
organ console
U
قسمتهایکنسول
terminal organ
U
اندام پایانی
mouth organ
U
ارغنون دهنی
hand organ
U
اکوردئون
hand organ
U
ارگ دستی
mouth organ
U
ساز دهنی
organ-grinders
U
نوازنده سیار ارگ دستی
organ-grinder
U
نوازنده سیار ارگ دستی
genital organ
U
الت تناسلی
congested organ
U
عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
electric organ
U
اندام برقزن
organ grinder
U
نوازنده سیار ارگ دستی
barrel organ
U
ارگ دندهای
organ inferiority
U
حقارت اندامی
organ eroticism
U
شهوت اندامی
olfactory organ
U
اندام بویایی
olfactory organ
U
عضو بویایی
end organ
U
اندام انتهایی
barrel organ
U
نوعی ارغنون اکوردئون
house organ
U
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
sexual organ
U
عورت
hollow organ
U
عضو مجوف وتوخالی
swell organ manual
U
قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
great organ manual
U
عضوبزرگدستی
choir organ manual
U
دستهتنظیمکر
sexual organ of either sex
U
الت تناسلی زن یا مرد
sexual organ of either sex
U
فرج
golgy tendon organ
U
اندام گلژی
golgy tendon organ
U
اجسام گلژی
sexual organ of a man
U
احلیل
The human brain is a complex organ .
U
مغز انسان عضو پیچیده یی است
coefficient of relative efficiency organ
U
ضریب نسبی کارایی سازمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com